کتاب «یخ در بهشت» مجموعهای است از ۱۲ داستان از ۱۱ بانوی نویسنده که به نقش زنان در دفاع مقدس پرداخته و به همت انتشارات کتاب جمکران که نگاهش به صنعت نشر داستان و رمان، ترویج ارزشهای دینی، ملی و انسانی است، به چاپ رسیده است. نویسنده همه داستانهای این کتاب زن هستند که از دریچه دنیای زنانه به جنگ و دفاع مقدس نگاه کرده و کوشیدهاند به طور دقیق حس و حال زنانه را در داستان انتقال دهند. همچنین در این مجموعه، زنان شخصیت اصلی داستانها هستند. موضوع اصلی همه داستانهای مجموعه، نقش زنان در عرصه دفاع مقدس است. انتخاب سوژهها به دست خود نویسندگان و زاییده ذهن خلاق آنها بوده است. با «مونا اسکندری» نویسنده داستان «ناله کوه» که از داستانهای خواندنی و جذاب مجموعه «یخ در بهشت» است به گفتگو نشستیم. او نویسندهای است که سالها دغدغه نوشتن دارد و در دو حوزه کودک و نوجوان و بزرگسال قلم میزند. همچنین رتبههای زیادی را در کارنامه ادبی خود ثبت کرده است. داستان «ناله کوه» به ماجرای کوملهها و جنایات آنها پرداخته است.
موضوع داستان شما در کتاب «یخ در بهشت» چیست و این داستان واقعی و مستند است؟
داستان «ناله کوه» روایتی است از وقایع آنجا و اعمال ظالمانه گروهک کومله و دموکرات بر همزبانانشان. اصل داستان واقعی و مستند است و برگرفته از خاطرات سرکار خانم مرضیه دباغ که اوایل انقلاب به عنوان فرمانده سپاه غرب کشور به مرکزیت همدان انجام وظیفه میکرد.
من به این نتیجه رسیدم که به وفاداری اهل تسنن و مرزنشینان و جانفشانی آنها تحت وظایف و کارها و عنوانهای متفاوت مانند پیشمرگان کرد کمتر توجه شده است. به نظرم آمد برای نشان دادن این ارزشها و تقویت اتحاد ملی در این مورد باید گفت و از شهدای اهل تسنن و مادرانشان بیشتر نوشت.
با بعضیها موافق هستم، چون نویسنده برای جذب مخاطب گاهی ارزشها را ضدارزش یا گاهی حریمها را زیر پا میگذارد، اما از طرفی خط قرمزها باید طبق تغییر فضای جامعه و ذائقه مخاطب منعطف شود. درتاریخ شفاهی بعضی اوقات مجبور هستیم تنش یا کدورتی را بنا بر صلاحدیدی یا بر اساس فرهنگ جامعه و احترام به آن و عرف، مطلبی را حذف کنیم یا بهگونهای مقبول بنویسیم.

میگویند نویسندگان ما در نوشتن در حوزه دفاعمقدس دچار خودسانسوری هستند، یعنی خط قرمزهای بیخودی در نوشتن برای خود قائل میشوند. شما این نظریه را میپذیرید؟
موافقم، اما این را به معنای حذف نمیدانم. اگر برهه تاریخی حذف یا تغییر کند این خیانت به تاریخ این مملکت است، اما اگر در ریزهکاریها نویسنده آن را بهگونهای بنویسد که بازخورد بدی نداشته باشد به معنای سانسور نیست. مثلاً برای نشان دادن علاقه و عشق یک زوج لازم نیست حریم آنها را بشکنیم و به واگویی لحظات عاشقانهشان بپردازیم و از مرز حیا عبور کنیم. نکتهای که گاهی در متون دیده میشود که بعضی از ناشران برای جذب مخاطب جوان، سبک رمانهای عاشقانه این مسیر را انتخاب میکنند.
دفاع ما تلخ و شیرین بود. نمیتوان صرفاً از اتفاقات خوب گفت. واقعیت حماسه ما مجموعهای از خاطرات بد و خوب است؛ از وفا و خیانتها. از شجاعت و ترسها و برای باورپذیری مخاطب لاجرم باید از هر دو طعم استفاده کرد.
همیشه در سختترین شرایط است که انسان اصالت و هویت خود را نشان میدهد. دفاع مقدس فرصتی بود تا دختران و زنان ما تواناییها و پتانسیل روحی و عملی خود را نشان دهند. ترازی برای زنان که از عزیزانشان برای اهدافی والاتر میتوانند بگذرند و همچنین انجام وظایفی خطیر از رزم تا امدادگری و… که در کتاب نمایان شده است. شاید این کتاب را بتوان هویتی از زنان ایران زمین قلمداد کرد و اگر دختران و زنان ما با چنین هویت عظیمی آشنا شوند میتوانند در ادامه راه بهگونهای دیگر پیش بروند.
یک داستان از این کتاب مربوط به من است. گاهی فکر میکنم چقدر نانوشتهها از زنان ایران زمین وجود دارد و ما چه وظیفه سنگینی بر عهده داریم؟!
کتاب «پنجرهای نزدیک سقف» مجموعه داستانهای کوتاهی پیرامون آزادگان و برگرفته از خاطرات آنهاست که سال ۸۹ به چاپ رسید. سه کتاب دیگرم درباره وقایع انقلاب است. برای کتابهای بعدی باید دید توفیق شامل ما میشود یا خیر!
دفاع مقدس مقوله مهجوری است که در سالهای اخیر و بعد از گذشت چند دهه آرام آرام دارد به جایگاه خود نزدیک میشود، اما راه طولانی و مقصد دور است. در عرصههای هنری و ادبی ما، چون شعر، داستان، فیلم و تصویرگری در این زمینه کارهای نکرده بسیار دارند و متأسفانه این بخش تاریخی کشورمان به دلیل عبور زمان دچار گرد نسیان و فراموشی شده است. هر روز پدر و مادران شهدا و یادگاران و راویان دفاع مقدس به دیار باقی میروند. باید سرعت عمل ما بیشتر شود.
متأسفانه نویسندگان از وظیفهای که بر عهده دارند بیاطلاع هستند. البته کارگاههای تاریخ شفاهی در برخی استانها در حال برگزاری است و در حال پرورش نیروی زبده و کارآمد هستند. چه بسا دعوت از نویسندگان توسط ارگانهای تخصصی مثل حوزه هنری به نوشتن تاریخ شفاهی و مکتوب کردن روایتها باعث ترغیب نویسندگان شود.
این حرف قشنگ است، اما آفت این موازیکاریها دامان دفاع مقدس به خصوص ادبیات را گرفت. کارهای ضعیفی که به قلم نویسندگان بیعلم و مصاحبهگران ناشی بیرون آمد که به عنوان تاریخ مملکت در هیچ جا قابل ارائه نیست. بهتر است نهادهایی، چون بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس یا حوزه هنری یا بعضی ناشران تخصصی این وظیفه را عهدهدار شوند، ضمن آنکه در مراکز استانها کارگاههای خوب تاریخ شفاهی و فنون نویسندگی برگزار میشود.
ما به طور کل در امر نویسندگی در مضامینی، چون انقلاب، دفاع مقدس و مضامین دینی و ارزشی فقیر هستیم. ضمن آنکه نویسندگانی که در این زمینه دست به قلم هستند متهم به سیاسینویسی و سفارشنویسی میشوند. از طرفی حمایت مالی هم نمیشوند و قراردادهایی بسیار ناچیز با آنها بسته میشود.
اتفاقاً این روزها بازار کتابهای دفاع مقدس گرم است و حالا نوبت به معرفی و تبلیغ آنهاست که باید فکری برایش کرد و نمایشگاه بینالمللی کتاب تنها پنجره معرفی آنها نباشد. کتاب هم یک کالای فرهنگی است که نیاز به معرفی، تبلیغ و اطلاعرسانی دارد.