کتاب «یخ در بهشت» شامل ۱۲ داستان از ۱۱ بانوی نویسنده به نقش زنان در دفاع مقدس میپردازد. رخساره یکی از داستانهای این مجموعه محسوب میشود که به روایت داستان دختر خرمشهری پرداخته است. این مجموعه را انتشارات جمکران منتشر کرده است.
«یخ در بهشت» روایت مادرانی است که خودشان از قهرمانی دیگران، قصهها گفتهاند و حالا خودشان قهرمانانی شدهاند که از آنها قصهها باید گفت. خواهران و مادران و دخترانی که سالها پیش از جنگ با تربیت رزمندگان سهم سترگی در جبههها داشتند و حین جنگ با جانفشانی و دلسوزی، پشت خط جبهه با صبوری و مدارا، از جنگ حماسهای به وسعت روحشان ساختند.
«یخ در بهشت» دستپخت بانوان توانمند نویسندهای است که به بهانه روایت داستان، راوی حماسه آفرینی این مادران شدهاند.
داستان «رخساره»، یکی از داستانهای خواندنی این کتاب که به قلم «فاطمه نفری» به نگارش در آمده، داستان به اسارت رفتن زنی پرستار در آبادان است. با فاطمه نفری به گفتوگو نشستیم تا از چرایی نگارش این داستان و روند چاپ کتاب یخ در بهشت بیشتر بدانیم.
روایت داستان دختر خرمشهری در «رخساره»
* موضوع داستان شما در کتاب یخ در بهشت چیست و چطور شد این سوژه را برای نوشتن انتخاب کردید؟
داستان رخساره، داستان دختری خرمشهری است که در روزهای ابتدایی اشغال خرمشهر، اسیر میشود. ماجرای اسارت از کتابی به نام «من زندهام » برداشت شده است. این سوژه بسیار ناب و دردناک بود که مرا وادار به نوشتن کرد.
* با این حساب، داستان واقعی و مستند است.
غیر از استناد اسارت یک زن، باقی داستان تخیل است. اما تخیلی که به تاریخ پایبند بوده است. زیرا بدون شک دفاع مقدس جزیی از تاریخ ما است و داستان دفاع مقدس باید با تکیه بر واقعیت و مستندات فراوان باشد تا تاریخ را زیر سوال نبرد.
معتقدم کار خوب و قوی گرهها را میگشاید
* در نهایی کردن داستان چه کسانی به شما کمک کردند؟
همکار و دوست عزیزم سیده عذرا موسوی مسئول هماهنگی پروژه بود و با دقت و نظارت او داستانها بررسی و سپس به نشر جمکران سپرده شد. نظرات خانم موسوی کمک کننده بود و من برای بازنویسی به مشکل خاصی برنخوردم.
* معمولا مسؤولان امر نشر و ارشاد خط قرمزهایی برای خود دارند که باب طبع نویسندگان نیست. شما با این خط قرمزها موافق هستید؟
من اصولا در کارهایم با این مشکل مواجه نمیشوم؛ زیرا اصل برایم چیز دیگری است. من معتقدم کار خوب و قوی همه گرهها را میگشاید و نویسنده هوشمند هیچ گاه به در بسته نمیخورد. نویسنده هوشمند میتواند به نحوی کار را بنویسد که هم به هدف خودش برسد و هم دچار مشکل نشود.
داستان جنگ خواهی نخواهی دردناک و تلخ است
* چقدر موافق این نظریه هستید که میگویند نویسندگان ما در نوشتن در حوزه دفاع مقدس دچار خود سانسوری هستند. یعنی خط قرمزهای بیخودی در نوشتن برای خود قایل میشوند؟
چندان موافق این ایرادات نیستم. برخی نویسندگان عدم مهارت خویش را به اسم نهاد دیگری میزنند. نویسندهای که به خودباوری رسیده باشد میداند هر مسألهای را چگونه مطرح کند.
* موافق نوشتن داستان تلخ از دفاع مقدس هستید؟ یا معتقدید که نباید کام خواننده را تلخ کرد؟
داستان جنگ خواهی نخواهی دردناک است و تلخ، اما می شود به نحوی این تلخی را به اعتدال نزدیک کرد.
باید بدانیم چگونه برای خاکمان جنگیدهایم و چه خونها دادهایم
* مطالعه این کتاب برای نسلهای جدید کشور به ویژه دختران را چقدر ضروری میدانید.
مهمترین مسأله وقوف جوانان به برههای از تاریخ کشورمان یعنی ۸ سال دفاع مقدس است. ما نباید فراموش کنیم که بر ما چه گذشته است. باید تاریخمان را بدانیم و درس بگیریم. باید بدانیم چگونه برای خاکمان جنگیدهایم و چه خونها دادهایم.
* خودتان چقدر تحت تاثیر«داستان رخساره » قرار گرفتید؟
نوشتن این داستان تجربه خوبی بود. خصوصا داشتن نگاه زنانه به جنگ با سوژهای مونث. این کتاب مسؤولیتی را که بر دوشمان داریم، برایم سنگینتر کرد.
* کتابهای دیگری در حوزه دفاع مقدس دارید؟
من پیش از این داستان چند داستان نوجوان و بزرگسال در زمینه دفاع مقدس نوشته بودم، اما در حال حاضر پروژه دیگری در دست دارم. احتمالا در آینده یک کار دفاع مقدسی خواهم داشت.
اجر زنان در اعزام همسرانشان و سالهای دوری، کم از اجر شهادت نیست
* شما به عنوان نویسنده، نقش زنان در دفاع مقدس را چگونه توصیف میکنید؟
نقش زنان بسیار بیش از اینهاست. من معتقدم اگر زنان با عشق همسران و فرزندانشان را راهی میدان جنگ نمیکردند، مدافعی برای خاکمان نداشتیم. بسیاری از زنان، همسران جوانشان را فدا کردند (کما اینکه این گذشت در سالهای اخیر در مدافعین حرم نیز مشاهده شد) و سالها در تنهایی فرزندانشان را بزرگ کردند. فقط خدا میداند اجر این شیرزنان چقدر است. از من بپرسی میگویم کم از اجر شهادت نیست.
* چه ظرفیتهایی در زمینه نقش زنان در دفاع مقدس، مورد غفلت قرار گرفته است؟
خوشبختانه در سالهای اخیر با کارهایی مانند «دا»، این نقش پررنگ شد و بعد کارهای زیادی از جمله کتاب «من زندهام»، نوشته شد.
ثبت تاریخ دفاع مقدس یک کار ملی است
* با گذشت ۳۰ سال از پایان جنگ تحمیلی برخی پدران و مادران شهدا و ایثارگران که خاطرات فرزندانشان را در سینه دارند از دنیا رفتند. در این زمینه نیاز به کار فوق العاده و جهادی است. پیشنهاد عملی شما برای ثبت هر چه سریعتر این خاطرات چیست؟
خوشبختانه در چند سال اخیر به مسالهای به نام تاریخ شفاهی بها داده شد و افراد زیادی در این زمینه تربیت شدند. حمایت واقعی از نشر و نویسنده، اگر صورت بپذیرد، این خاطرات تبدیل به داستان خواهد شد. ثبت تاریخ دفاع مقدس یک کار ملی است و اختصاص به دولت و نهاد و مراکز خاص ندارد. همه موظف به حمایت از این کار ملی هستند. حمایت هرچه بیشتر باشد کارها ثمره بهتری خواهد داد. تبلیغات یکی از حمایتهای بسیار موثر است که باید در مورد کتابهای خوب بیشتر شود.
* قطعا درباره دفاع مقدس صرفا نباید به ثبت خاطرات و ساخت مستند اکتفا کرد.
بله، ثبت خاطرات مانند فراهم کردن یک بستر است. در این بستر و با استفاده از خاطرات باید داستان و فیلم خلق کرد. اما این مقایسه از اساس چندان درست نیست.
وقتی نویسنده را مانند سیماستمدارانشان ارج نهند حتما چنین شاهکاری خلق میشود
* رمان و فیلم در این باره میتوانند نقش بیشتری هم داشته باشند. چرا ما یک رمان مثل جنگ و صلح تولستوی نداریم؟
ما نباید داستان ایرانی را که یک سده از عمرش گذشته است با غولهایی مانند تولستوی مقایسه کنیم. اینکه چرا ما اثری مانند جنگ و صلح نداریم، چندین و چند پاسخ میتواند داشته باشد و دلایل متعدد. یکی از این دلایل میتواند جدی گرفتن هنر و نویسندگان در کشورهایی مانند روسیه باشد. وقتی نویسنده را مانند سیماستمدارانشان ارج نهند، حتما چنین شاهکاری خلق میشود. ضمن اینکه ایران در این سی سال پس از جنگ چنان درگیر مسائل آیندهاش شد که گذشته را فراموش کرد. چند سالی است که یک تکان جدی خوردهایم و به لزوم خلق داستانهایی برای جنگ پی بردهایم و در این چندسال نیز موفق عمل شده است.
نگاههای عمیق و جدی را در آثار بایرامی و قیصری میتوان دید
* به نظر میرسد هم مسؤولان و هم نویسندگان ما دنبال محصول زودبازده هستند. لذا کتاب عمیق در حوزه دفاع مقدس کمتر نوشته میشود. شما با این نظر موافق هستید؟ چه راهکاری پیشنهاد میدهید؟
چندان با این نظر موافق نیستم. از نظر من با این پیشینه کم، کارهای خوب و جدی هم خلق شده است. در کنار نویسندگان سطحی، ما نگاههای عمیق و جدی هم کم نداشتهایم. مانند داستانهای محمدرضا بایرامی و یا مجید قیصری و …