به گزارش خبرنگار ایکنا؛ «اخلاق در خانواده» نام کتابی است که بهتازگی از انتشارات کتاب جمکران منتشر شده و مبحث اخلاق در خانواده را از منظر قرآن و نهجالبلاغه بررسی کرده است. مرجان باوفا نویسنده این کتاب است. این کتاب با توجه به اینکه اولین اثر منتشر شده این نویسنده و محقق است از قدرت علمی بالایی برخوردار است، به همین یهانه گفتوگویی با وی انجام دادهایم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
-در ابتدا کمی از خودتان بگویید.
من در اواخر سال ۵۹ در تهران متولد شدم. بعد از گرفتن دیپلم در رشته ریاضی فیزیک و قبولی در رشته فیزیک با حوزه علمیه خواهران آشنا شدم و تغییر رشته دادم. بعد از اتمام مقطع سطح ۲، ارشد دانشگاه در رشته نهجالبلاغه را ادامه دادم و همزمان با آن در مقطع سطح ۳ در رشته تفسیر و علوم قرآنی مشغول به تحصیل شدم. بعد از اتمام این مقطع، در حوزه و دانشگاه، مشغول به تدریس شدم و اکنون نیز در مقطع سطح ۴ مشغول به نوشتن پایاننامه هستم.
-«اخلاق در خانواده» عنوان اولین کتاب شماست، نویسندگی را از چه زمانی آغاز کردید، آیا پیش از این هم اثری داشتهاید که چاپ نشده باشد؟
نویسندگی را از مقطع سطح ۲ در سال ۸۴ با نوشتن پایاننامه شروع کردم. بعد از آن در سال ۸۹ یک مقاله با موضوع «خانواده در کشور مصر» چاپ کردم. در همان سال یک مقاله علمی پژوهشی در فصلنامه پژوهشهای نهجالبلاغه به چاپ رساندم. از سال گذشته تاکنون نیز سه مقاله در فصلنامههای علمی پژوهشی و تخصصی چاپ رسیده است.
-تألیف کتاب «اخلاق در خانواده» چقدر طول کشید؟
بعد از نوشتن پایاننامه سطح ۳ با عنوان اخلاق خانوادگی از دیدگاه قرآن و نهجالبلاغه، اساتید راهنما بسیار تشویق کردند که این پایاننامه را چاپ کنم. مدتی روی آن کار کردم، اما اشتغال به تحصیل در مقطع سطح ۴ فاصلهای ایجاد کرد. اما یکی از اساتید در این مقطع دوباره مشوق من شدند که این نوشتهها را به چاپ برسانم. همین، انگیزهای شد که چندین ماه دوباره روی آن کار کنم و در نهایت آن را به چاپ برسانم.
-چه عاملی باعث شد این کتاب را بنویسید؟
تشویق اساتید راهنما و همچنین تجربههایی که در تدریس حوزه و دانشگاه داشتم، نقش مؤثری در نگارش این کتاب داشتند. وقتی درس تفسیر و اخلاق را در دانشگاه تدریس میکردم، دانشجویان برای مشاوره خیلی موارد را بیان میکردند که عامل اختلافات خانوادگی آنها شده بود و من تلاش میکردم راهحلهایی را از آیات و روایات به دست بیاورم تا آنها را راهنمایی کنم. بر این اساس سعی کردم این راهنماییها را به طور اجمال در کتابم، بیاورم.
-به نظر شما نهجالبلاغه و احادیث که منبع اصلی شما در این کتاب هستند، میتوانند پاسخگوی تمامی مسائل روانشناسی باشند؟
اگر به آیات و روایات با دید راهنمای زندگی نگریسته شود که هدف اصلی آنها علاوه بر عاقبت به خیری در آخرت به دنیای انسانها نیز بسیار توجه کرده است و اگر همه اعضای خانوادهها، راهکارهای موجود در آیات و روایات را سرلوحه خود قرار دهند، به آرامش واقعی و بیشترین لذتها که همه انسانها برای رسیدن به آن تلاش میکنند، خواهند رسید. در این صورت با این نگاه، خانوادهها برای پایداری بیشتر بنای خانواده، سعی میکردند، تمام دستورات و سیره حضرات معصومین (ع) را در زندگی به کار ببندند. من بعضی اوقات بسیار ناراحت میشوم و افسوس میخورم که خیلی از خانوادهها به دلیل رعایت نکردن کوچکترین نکات که در روایات هم آمده، دچار اختلاف و یا متأسفانه گاهی باعث از هم پاشیدگی خانواده میشوند.
-تفاوت اصلی مباحث اخلاقی در خانواده از دیدگاه اسلام و غرب چیست؟
تفاوت اصلی، ملاک و معیار تشکیل خانواده است. اکثر خانوادههای غرب با محوریت اومانیسم و انسانمحوری ایجاد میشود. در صورتی که در اسلام با معیار خدامحوری تشکیل میشود. در اسلام تمام اعضای خانواده در معاشرت با همدیگر به دنبال رضایت خداوند هستند و همسران سعی میکنند بهترین یار در اطاعت خدا باشند. همه اعضای خانواده در اسلام، خدا را ناظر اعمال خود میدانند و با دید امانت به همدیگر نظاره میکنند. در نتیجه تمام سعیشان این است که در راستای قرب الهی گام بردارند و همه وظایف خود را به نحو احسن انجام دهند.
-چرا عموم مردم مسائل اخلاقی و روانشناسی که پایه و اساس غربی دارند، را راحتتر میپذیرند؟
عموم مردم مطالعات کاربردی نسبت به اسلام ندارند و هنوز باور نکردهاند که راهکارهای اسلام در زندگی آنها بسیار کارایی دارد. متأسفانه مقداری غربگرایی نیز در آنها وجود دارد. براین اساس نمیدانند چه گنجهایی (آیات و روایات) در دسترس آنهاست. البته باید اضافه کرد که همه مباحث روانشناسی غرب اشتباه نیست. چون بسیاری از این مسائل در راستای فطرت و آفرینش تکوینی است.
-به نظر شما بزرگترین وجه مشترک مبحث اخلاق در خانواده از دیدگاه اسلام و روانشناسی غرب چیست؟
بر اساس مطالعاتی که در راستای تدریس یا تحقیقاتم در زمینه بعضی کتب روانشناسی غرب داشتهام به این نتیجه رسیدهام که اگر روانشناس غربی دیدگاه فمینیستی نداشته باشد، یعنی معتقد به این نباشد که در تقسیم نقش اعضای خانواده تاریخ و اجتماع تأثیر داشته و هیچ جایگاهی برای فطرت و تکوین هستی ندهد؛ این روانشناسهای غربی در بیان یکسری از پایههای استحکام خانواده از جمله صداقت، احترام و محبتورزی و… با دیدگاه اسلام مشترک هستند.
-کدام یک از مباحث اخلاق در خانواده که در اسلام مطرح شده در زندگی انسانها اهمیت بیشتری دارد؟
به نظر من نگاه ما به آیات و روایات باید به جای جزئینگری و گسسته بینی، به نظاممندی و مجموعنگری تبدیل شود. در این صورت، آیات و روایات را همچون قطعههای یک جورچین مییابیم که در کنار یکدیگر مینشینند و شکل منطقی و معقول دارند؛ بنابراین نمیتوان گفت، کدام بهتر است. بلکه همه موارد اخلاق خانوادگی باید در کنار هم به صورت کاربردی درآیند تا بنای خانواده مستحکم بماند.
-در آخر اگر حرف نگفتهای دارید بفرمایید.
در آخر تأکید میکنم که اگر همه اعضای خانواده تنها به مطالعه اینگونه کتابهای کاربردی اکتفا نکنند و تمام تلاش خود را انجام دهند که به توصیههای آیات و روایات مکتوب شده، در حد امکان جامه عمل بپوشانند، ان شاءالله میتوانند یک زندگی معنوی همراه با آرامش داشته باشند.
انتهای پیام