داستان آدمبزرگها را گاهی میشود در جهان کودکان و نوجوانان و از زبان آنان شنید و سادهتر و صافتر به حقیقت دست یافت. «بچههای فرات» به قلم لیلا قربانی از همین دست قصههاست. قصهای که با تاریخ عجین شده اما شخصیتهای بکرش را از دست نداده است و خواننده این بار از طریق زبان و رفتار آنها تاریخ عاشورا را یک بار دیگر مرور خواهد کرد.
رمان نوجوانانه «بچههای فرات» داستان دوستی سه پسر از روستایی در نزدیکی کربلا را روایت میکند که رابطه دوستانهاش با نزدیک شدن به واقعه عاشورا، در امتحان دشوار و موقعیت خطیری قرار میگیرد. نویسنده، کشمکش میان علی و مالک با سعد را روایت میکند؛ از یک سو، پدر علی برای پدر سعد کار میکند و از سوی دیگر، پدر سعد که سودای همنشینی با حکومت یزید و بالا رفتن از نردبان همکاری با سپاه ابنزیاد در کشتار سپاه حسین (ع) را دارد، در مقابل پدر علی قرار میگیرد که تلاش میکند خود را به کربلا برساند و به یاران پسر پیامبر (ص) بپیوندد. در این میان رابطه علی و سعد هم دچار مخاطره میشود چرا که هر کدامشان ویژگیهای شخصیتی متمایز و علایقی دارند که آنان را نیز به سمت سپاه حق یا باطل میکشد. هم علی تصمیم میگیرد و هم سعد و با این که جهان داستان، نوجوانانه است اما تصمیمهای بزرگ آنها، روایت عواقب تصمیمهای آدمبزرگهاست که چندین قرن از تاریخ بشر را رقم زده است.
با وجود بستر تاریخی و مذهبی داستان، قربانی به خوبی از پس روایت کردن یک ماجراجویی پرحادثه و اکشن نوجوانانه و پسرانه برآمده است و خواننده به راحتی میتواند حتی بدون انگیزههای خاص، از خواندن یک داستان پرکشش لذت ببرد. به علاوه که نویسنده با ترسیم نسبتاگویا و جزءبهجزء محل وقوع حوادث، تصویر شفاف و روشنی از موقعیتهای مکانی و حوادث آن به دست میدهد که میتواند محرک خوبی برای تخیل تصویرپرداز نوجوانان باشد. شخصیتها، در آفتاب سوزان یا زیر آسمان پرستاره شبهای دشت، در میدانگاهی روستا یا کاروانسرای میان راه یا پشت درختهای نخلستان نزدیک روستا، به دنبال هم میروند و سر از یک داستان پرکشش کارآگاهی و ماجراجویانه درمیآورند که قرار است نتیجه آن، چیزهای زیادی درباره آدمها، تصمیمها و واقعههای بزرگ تاریخ بگوید.
«حبیب لحظهای با چشمهای پرسشگر به اطراف نگاه کرد. حالا دستهایش را با طناب گره زده بودند و نمیتوانست تکان بخورد. در ذهنش مدام صدای عبدالله تکرار میشد. حتما کار او بود. هیچ کس جز او و همین چندنفری که بودند از ماجرا خبر نداشت.
در همین فکرها بود که در کمال ناباوری سعد کنار حسن ایستاد! همه با تعجب نگاه میکردند. علی و مالک هم با چشمهای از حدقه بیرونزده چیزی را میدیدند که به هیچ وجه نمیتوانستند هضمش کنند.» این داستان، روایت خیانت بزرگ کوفیانی است که فقط در اشل کوچک یک جهان کودکانه روایت میشود تا به خواننده یادآوری کند که اتفاقهای بزرگ میتواند با همین مناسبات و دودوتاچارتاهای مادی کودکانه، رقم بخورد و سرنوشت را تغییر دهد.
داستان روان و ماجراجویانه سه نوجوان در بستر تاریخ واقعه کربلا با نام «بچههای فرات» نوشته لیلا قربانی، از سوی انتشارات کتاب جمکران در 137 صفحه روانه بازار نشر شده است.