پدر پسر روح الله
همزمان با سالروز رحلت جانگذار بنیان گذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) رمان «پدر پسر روح الله» نوشته ابراهیم حسن بیگی توسط انتشارات کتاب جمکران، در آستانه چاپ دوم و ترجمه قرار گرفته است.
این رمان که به سبک رمانهای نامهنگاری نوشته شده است؛ مخاطب جوان و نوجوان دارد. این رمان بر تمام زندگی امام خمینی(ره) متکی نیست بلکه بر خصوصیات رفتاری و مسائل اخلاقی و اجتماعی امام خمینی(ره) توجه دارد. این مضمون و محتوا در یک فضای تخیلی روایت میشود، شخصیت اصلی این رمان جوانی است که بر اثر اتفاقاتی با این ابعاد شخصیتی امام آشنا میشود. این جوان که برای ادامه تحصیل به فرانسه رفته و در آنجا با فردی آشنا میشود که اهل نوفل لوشاتو است، جوان فرانسوی به نقل از پدربزرگ خود خاطراتی از امام را نقل میکند و این موجب میشود جوان قصه ما کنجکاو شود و از مادر خود بخواهد، اطلاعات بیشتری برای شناخت بهتر امام خمینی به او بدهد. مادر او هم پایاننامهای که پیرامون امام نوشته را برای پسرش ارسال میکند و در متن نامه از خود و همسرش برای پسرشان هم مسائلی را مطرح میکند.
برشی از کتاب:
امام از خواندن نماز شب فارغ شده بود که با شنیدن سرو صداهایی خفیف از پشت پنجره اتاق پسرش حاج مصطفی به منزل خود نگاه کرد و زیر لب گفت:
-«پس آمدید.»
پسرش مصطفی را صدا زد و گفت:
-«مصطفی بیدار شو. مثل اینکه آمدند.»
حاج آقا مصطفی چشم باز کرد و در جای خود نشست. پدرش را دید که مشغول پوشیدن لباس است. زمزمه های گنگ مبهمی از خارج به گوش میرسید. از جای خود برخاست و با شتاب به پشت بام رفت. دید کوچه اطراف منزل پر از سربازان مسلح است.
فرمانده کماندوها دو تن از خادمان امام را به قصد کشت می زدند و از آنها می پرسیدند:
«خمینی کجاست؟»
که ناگهان در حیاط روی پاشنه چرخید و قامت آراسته و رشید و چهرهی نورانی امام در آستانه در ظاهر شد و صدایی گیرا و مصمم و خشمگین برخاست که:
-«روح الله خمینی منم. چرا اینها را می زنید؟»
وحشت سراپای بر نیروهایی که او را دیدند، نشست. کسی از آنها باور نمی کرد خمینی با پای خود بیاید و بعد در مقابل آنها سینه سپر کند و چون فرمانده کل به آنها تحکم کند که:
-«این چه رفتار وحشیانهای است که با مردم میکنید؟ این چه وحشیگریهایی است که از شما سر میزند؟»
سردبیر –
سلام
کتاب خیلی خوبیه. عالی. داستان خوبی داشت و تونسته بود یه دوره تاریخ انقلاب بگه برای همه