شمشیرهای ژنرال
شمشیرهای ژنرال

10٪ تخفیف

بازگشت به محصولات
تئاتر خلاق
تئاتر خلاق

10٪ تخفیف

جاده جنگ – جلد دوم

10٪ تخفیف

نمای نزدیک:رضا همراه با قوای روسیه به شاهرود رسیده بود. این پایان جلد نخست «جاده جنگ» بود و حالا جلد دوم از آن‌جا آغاز می‌شود که روس‌ها از شاهرود به سمت عشق آباد در حرکتند و ردیف کامیون‌هایشان از جاده بینالود می‌گذرد. مردم بینالود هم رضا را به خاطر «شوفری برای دشمن» لعن و نفرین می‌کنند.
منصور انوری اما رضا را تنها می‌گذارد و می‌آید به سراغ تیمور دوست رضا و از آن‌جا نقبی می‌زند به گذشته تاجی، همسر تیمور. بعد دوباره پای مرگان به میان می‌آید که در جلد اول رمان، به عنوان تیرانداز مرموز و ناپیدای ایران شناخته شده بود. بعد هم پلی در سرراه کامیون‌های روس منفجر می‌شود و یکی از کامیون‌ها به هوا می‌رود. همه گمان‌ می‌کنند که باید کار مرگان باشد؛ اما رضا که برق دوربین را دیده، می‌داند که بمبگذاری در کار نبوده و مرگان از راه دور راننده کامیون را زده است، او هم با بار تی‌ان تی سقوط کرده در رودخانه و ماشینش منفجر شده.
رانندگان روس شک و شایعه کرده‌اند که مرگان همان تیمور است. دوره کمبود شکر هم هست و فراوانی خشونت.
در همین ایام رضا به بینالود برمی‌گردد؛ با نقشه‌ای در سر. به همین خاطرسراغ دوست قدیمی‌اش گل‌مراد می‌رود تا به او کمک کند. اما در انجام نقشه‌اش هم شک دارد؛ چراکه رابطه‌ای کمرنگ بین او و ستوان عالیه، افسر روس مسلمان، شکل گرفته است و می‌ترسد این نقشه به عالیه لطمه بزند.
از سویی دیگر، ستوان پتروویچ خشن و مکار به رضا شک کرده است. پتروویچ که به سختی کینه مرگان را به دل دارد قلعه حسن را منفجر می‌کند تا محلی‌ها خیال کنند کار مرگان بوده است.
بعد هم پای سید فاروجی به میان می‌آید که مردی مرموز است با قدرتی مافوق تصور.
از سوی دیگر، دلدادگی رضا و ستوان عالیه بی‌آنکه به زبان بیاورند، گسترده‌تر می‌شود. نهایتا عالیه فرار می‌کند. رضا هم همین کار را می‌کند تا پس از طی لحظاتی نفسگیر به همدیگر برسند. آنها در هیات کولی‌ها وارد شهر می‌شوند و جلد دوم «جاده جنگ» تمام می‌شود.

ناموجود

somdn_product_page
شناسه محصول: 9789645067128 Category:
توضیحات

نمای دور:منصور انوری: ۱۴ساله بودم که ماجرایی واقعی را در جایی خواندم که تا مدت‌ها ذهنم را به خود مشغول کرده بود. داستان از این قرار است که به یک راننده کامیون که به استخدام متفقین درآمده تا به روس‌ها آذوقه برساند، محموله شکری سپرده می‌شود. در آن روزگار قحطی، قیمت یک من شکر، ۵۰تومان یعنی به اندازه حقوق یک ماه این راننده بوده است. آن راننده کیسه‌های شکر را در آب‌انباری خالی می‌کند و بعد کامیون و کیسه‌های خالی را به آتش می‌کشد تا ردی از خود به جا نگذارد. بعد با چهارپایی دبه‌دبه آب شیرین آن آب انبار را به جایی دیگر انتقال می‌دهد و از آن، «آب‌نبات» تولید می‌کند که همین، ثروت عظیمی را برای او به همراه می‌آورد.
این ماجرا سال‌ها در ذهن من بود تا اینکه در ادامه فیلمنامه‌هایی که برای تلویزیون استانی یا کشوری می‌نوشتم، فیلمنامه «سال‌های انتظار» را با آن جرقه‌ اولیه به نگارش درآوردم و بعدها نیز براساس آن، رمان «جاده جنگ» را آغاز کردم.
از کتاب:ناگهان جریانی مانند برق از ذهن رضا گذشت. یکه‌ای شدید خورد که از چشم رحمانف پنهان نماند.
– تیمور!؟
– بله تیمور!…تیمور به پتروویچ گفته… مرگان رو شناسایی کرده…
– مرگان رو… شناسایی کرده؟! … تیمور!؟
– تیمور این رو می‌گه! …
-خوب… اون کیه؟
رحمانف، مانند کسی که راز سر به مهری را می‌گشاید، به اطرافش نگاه کرد و گفت: «سید… فاروجی…»
به نظر رضا رسید که آواری روی سرش خراب شد. صفحه ۲۸۲

توضیحات تکمیلی
قطع کتاب

رقعی

رده سنی

بزرگسال

تعداد صفحه

375

ناشر

نویسنده

شابک

9789645067128

نوبت چاپ

ششم

نظرات (0)

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “جاده جنگ – جلد دوم”