بعد از کشتار

نمای میانی:محمدرضا بایرامی در سال ۱۳۴4 در روستای لاطران در دامنه کوه سبلان در اردبیل، به‏دنیا آمد. در اواخر دوره دبستان خانواده‌اش روستا را ترک ‌کردند و به تهران آمدند. بایرامی با کتاب «کوه مرا صدا زد» توانست جایزه خرس طلایی و جایزه کبرای آبی سوییس و نیز جایزه کتاب سال سوییس را از آن خود کند. یوتا همیل رایش کتاب «کوه مرا صدا زد» را به آلمانی ترجمه کرده‌است.
نمای دور:محمدرضا بایرامی: از آن جایی که درونمایه انتهایی داستان باز گذاشته شده یعنی داستان دقیقا در همان جایی که به انتها رسیده از همان جا به آغازی دوباره می‌رسد، بنابراین خواننده در ذهنش همچنان داستان را دنبال می‌کند. ترسیم فضای طبیعت در کنار تم داستان که با درونمایه خیر و شر نوشته شده است مواردی است که می‌تواند به جذابیت داستان کمک کند. از آنجایی که این داستان پس از بیست سال تجدید چاپ شده بود، بعد از گذشت این همه سال نیاز به بازنویسی در فحوای داستان ندیدم چرا که معتقدم این داستان همان قدر که توانسته با نوجوان آن روز ارتباط برقرار کند، می‌تواند با نوجوان امروز هم ارتباط بگیرد. این کتاب برای مخاطب جدی گروه نوجوان نوشته شده و پیام اخلاقی متن در لایه‌ای پنهان به مخاطب داده خواهد شد؛ چرا که به طور معمول نویسنده در برخورد با مخاطب نوجوان هدفش این نیست که پیام اخلاقی بدهد و یا دست کم آن را به صورت شفاف بیان کند.
از کتاب:گله کم‌کم داشت از دره خارج می‌شد و روی راهی که پر از لکه‌های برف بود، پیش می‌رفت. از شیب تند دامنه‌ای سرازیر شد و از شیب تند دامنه‌ای دیگر بالا رفت و صخره‌ها را دور زد و خودش را رساند به یال آن سوی دره و گوسفندها را دید که دنبال هم ردیف شده‌اند. رد پاهای بر‌جا‌مانده‌شان را بویید و دوباره سرمست شد و می‌دید که بی‌اختیار قدم‌هایش تندتر می‌شوند. و حالا درست پشت سر گله بود و …(صفحه 16)
از همین قلم: کوه مرا صدا زد (‏سوره‏ مهر) بر لبه پرتگاه (‏سوره‏ مهر) رعد یک بار غرید (‏سوره ‏مهر) دود پشت تپه (‏سوره‏ مهر) دشت شقایق‌ها (‏سوره ‏مهر) همراهان دره پلنگ‌ها (‏سوره‏ مهر) پل معلق(افق) و …