عشق خامه‌ای
عشق خامه‌ای

10٪ تخفیف

بازگشت به محصولات
هستم اگر می‌روم
هستم اگر می‌روم

10٪ تخفیف

از قبیله باران

10٪ تخفیف

نمای نزدیک :کتابی سراسر تماشا؛ اما نه آن تماشا و نگاهی که کار چشم است؛ بلکه کشف حقیقت از راه تماشای جهان با چشم دل. «از قبیله باران» روایتی شاعرانه از زندگی و احوالات شیخ مرتضی زاهد است؛ روضه‌خوانی ساده و بی‌آلایش که رمز محبوبیت و تاثیر کلامش، معمایی غریب را در ذهن قهرمان قصه شکل داده است. خسرو آقایاری در کتاب خود از شیوه روایت مستقیم و کلاسیک اغلب زندگینامه‌ها دوری کرده و داستانش را با روایت زندگی سیدمصطفی هوشی سادات، شاگرد نابینای شیخ مرتضی زاهد پیش می‌برد. داستان تلفیقی از رویا و واقعیت است.
رویاهای سیّدمصطفی از آشیخ مرتضی، پس از مرگش، او را هر روز بیش از گذشته شوریده و دلباخته می‌کند؛ به گونه‌ای که می‌توان گفت خواب‌های او راه هدایتی است از جانب آشیخ مرتضی و هشداری برای این معلم و مساله‌گوی نابینای شهر، که استادش را در زمان حیات آنگونه که باید و شاید نشناخته بود. از ویژگی‌های متفاوت کتاب به جز نثر شاعرانه و خواندنی نویسنده و استفاده‌ از اشعار فارسی در ابتدای هر فصل، می‌توان به شیوه ساختارشکنانه او برای روایت زندگی قهرمان قصه‌اش اشاره کرد، قهرمانی که مرگش در ابتدای داستان آمده و پس از آن هر چه از او به میان می‌آید یا خاطراتی است که در مجالس مختلف ذکر می‌شود و یا خواب‌های سیّدمصطفی.

در انبار موجود نمی باشد

somdn_product_page
شناسه محصول: 9789645060242 دسته:
توضیحات

نمای میانی : خسرو آقایاری فقط نویسنده نیست بلکه روحیه کاوشگرش از او محققی ساخته که ردّ پایش را می توان در سالها تحقیق و پژوهش در حوزه داستا نهای کهن جستجو کرد. آقایاری تعدادی از این قصه ها و افسانه ها را در کتابی به نام «اسطور ه ها و حماسه های پهلوانی » گردآوری کرده است. او متولد 1337 است و در کارنامه شغلی اش فعالیت هایی چون مدیریت مرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری و سردبیری کتاب ماه کودک و نوجوان به چشم می خورد.
نمای دور:محمدحسن سیف اللهی: شیخ مرتضی زاهد خود را برای ارشاد، تعلیم، تربیت و خدمت به مردم وقف کرده بود و کمتر روزی بود که جلسات خانگی نداشته باشد. به غیر از این جلسات، در خانه اش همیشه به روی همه مردم باز بود. یکی از بازاریان و متدینین تهرانی، برای اقتدا کردن و احراز عدالت امام جماعت بسیار اهل احتیاط بود و به هر امام جماعتی اقتدا نمی کرد، روزی به شهر مقدس قم و خدمت مؤسس حوزه علمیه، حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی می رود و از ایشان سؤال می کند: «آیا شما، آقا شیخ مرتضی زاهد را در تهران می شناسید؟ » آیت الله حائری یزدی جواب می دهد: «بله می شناسم »، آن آقا می پرسد: «آیا به نظر شما من می توانم با خیال راحت نماز هایم را به ایشان اقتدا کنم؟ » حضرت آیت الله حائری یزدی با تعجب و حیرت، نگاهی به آن فرد می اندازد و می پرسد: «مگر شما بهتر از آقا شیخ مرتضی زاهد هم می شناسید؟ »
از کتاب : مطمئن بود که در کار دیدن، دل باختن نیست. که در کار و بار عاشقی، باختنی نیست. کدام باختن؟ اینطور بود که وقتی از دوران کودکی، اطرافیانش از سر دلسوزی برای او داستان تعریف می کردند که آنها چیزی دارند به نام چشم که او ندارد و با کمک آن چشم همه دنیا را می بینند، همه چیز را می بینند و گردش روز و ماه و سال را می فهمند، مصطفی تنها می خندید و می گفت: هیچ وقت دلش نمی خواهد که ببیند و آ نها دل می سوزاندند که: طفلک بیچاره! صفحه ۳
از همین قلم :عناصر درونی شعر: خیال عاطفه اندیشه (سور ه مهر)عناصر بیرونی شعر: بدیع (سور ه مهر) عناصر بیرونی شعر: بیان (سور ه مهر) از گلوی خاک (پیام آزادی) آشنایی با ادبیات کودکان و نوجوانان و معیارهای نقد و بررسی 4 کتاب (سرآمد کاوش)

توضیحات تکمیلی
رده سنی

کودک (ب – ج)

,

نوجوان (ج – د)

قطع کتاب

رقعی

تعداد صفحه

112

ناشر

نویسنده

شابک

9789645060242

نوبت چاپ

چهارم

نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “از قبیله باران”