
۱۴,۰۰۰ تومان10٪ تخفیف۱۲,۶۰۰ تومان

۱۴,۰۰۰ تومان10٪ تخفیف۱۲,۶۰۰ تومان
ما همه سرباز بودیم
۲۵,۰۰۰ تومان10٪ تخفیف۲۲,۵۰۰ تومان
نمای نزدیک:خاطرات مهدی تجر که با زبانی داستانی و به زیبایی نوشته شدهاند، روایتی منسجم و به هم پیوستهاند از روزهایی غرور آمیز و در عین حال تلخ و غمبار در جبهههای جنگ تحمیلی و اردوگاه اسرای ایرانی.
تجر در این کتاب، روزگار و سیر زندگی گروهبان وظیفهای را شرح میدهد که دوران سربازیاش را میگذراند؛ جوانی بیستساله که از گرگان به جنوب میرود و در اوج جوانی و شادابی، اسیر بعثیها میشود و هر دو پایش را از دست میدهد.
کتاب سرشار از لحظههای هیجانآور، دلهره و امید و روشنایی است. در برخی فصلها روایت به گونهای است که نفس را در سینه خواننده حبس میکند و او را میبرد به روزهایی که برای حفظ این سرزمین، هر روز چندین جوان رشید چهره در نقاب خاک میکشیدند و شهید میشدند. صداقت راوی در جای جای «ما همه سرباز بودیم» موج میزند؛ از لحظهای که به جبهه میرود تا روزی که در کانالی بیابانی و پرت و دور افتاده هر دو پایش مجروح میشود و شبی که زیر باران شلاقی، یکه و تنها میماند و به آسمان خیره میشود و وقتی به هوش میآید عراقیها را بالای سر خود میبیند…
کتاب نثری زیبا و خواندنی دارد و ساختار و نوع روایت آن به رمان پهلو میزند.
ناموجود
somdn_product_pageنمای میانی:داوود بختیاری دانشور سال ۱۳۴۶ در تهران متولد شد. وی که لیسانس مدیریت صنعتی داشت، بهعنوان کارشناس ادبی در دفتر هنر مقاومت مشغول به کار شد و با انجمن قلم همکاری کرد. بختیاری دانشور آثار متعددی را در حوزه ادبیات دفاع مقدس منتشر کرد. این نویسنده و پژوهشگر فقید در ۲۹ اسفند سال ۱۳۸۶ بعد از سالها تحمل بیماری دار فانی را وداع گفت.
نمای دور:داوود بختیاری دانشور: مهدی تجر دو پا ندارد اما میداند چطور از دستهایش استفاده کند . مهدی دبیر است و روی صندلی چرخدار، پای تخته سیاه کلاس میایستد و روی آن را سفید میکند. از اولین گفتوگوی من با مهدی تجر، حدود دو سال و نیم میگذرد، در این سالها و ماهها حرف زدیم نوشتیم و به جایی رسیدیم که مهدی دیگر برایم پسرک کوچههای شهر خان بین گرگان نبود، گروهبان وظیفه نبود، سربازی در جنگ نبود، مجروحی تنها با دو پای آش و لاش شده در یک کانال هم نبود، او حتی با همان جراحت ها شب را تا صبح زیر باران آن بیابانهای بیانتهای جنوب سر نکرده بود و اسیری در دست عراقیها هم نبود، بلکه مهدی تجر، راوی صاف و صادقی بود که با خاطراتش گوشه کوچکی از رنجها و امیدهای جوانان سرزمین را در جنگی طولانی و هولناک بازگو کرده است. مهدی تجر با گفتن خاطرات خود برای همیشه بیست ساله باقی خواهد ماند.
از کتاب:سه نفر از سربازها که جلوتر از من بودند از کانال زدند بیرون و خود را به کانال بعدی رساندند. نوبت من بود. باید مثل آنها آن دو متر را میگذراندم. از کانال زدم بیرون. تو تیررس دشمن بودم. هر لحظه با گلولهای کوبیده میشدم زمین. ناگهان پشت اورکتم گیر کرد به سیم خاردار. با یک حرکت تند اورکت را از چنگ سیمها بیرون کشیدم. صدای جر خوردن اورکتم را شنیدم. پا گذاشتم رو لبه کانال. صفحه ۲۴۹
رده سنی |
بزرگسال |
---|---|
تعداد صفحه |
396 |
ناشر | |
نویسنده | |
شابک |
9789645063861 |
نوبت چاپ |
چهارم |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.