گربه پایتخت

نمای نزدیک:
کتاب«گربه پایتخت» اثر داستانی است که سید هاشم حسینی آن را در سال 1391 نوشته و چاپ نخست آن در سال 1395 منتشر شده است. در این رمان از زبان یک شخصیت غیر انسانی، گربه به مسایل جامعه شهری و انسان امروز پرداخته می شود. روایت داستان از زبان گربه‌ای روایت می‌شود که به شهرنشینی، شلوغی جمعیت، بی‌توجهی افراد به یکدیگر و بی‌عاطفگی آدم‌ها پرداخته است. این داستان که با رگه‌های طنز همراه است در اصل استعاری از مشکلات شهرنشینی، شلوغی و بی‌توجهی آدم‌ها به یکدیگر است که از دید یک گربه روایت شده است. درباره تفاوت این اثر با رمان‌های تاریخی نویسنده می توان گفت سید هاشم حسینی حتی در رمان‌های تاریخی هم به مسائل اجتماعی و خانواده توجه دارد، در این اثر هم مسائل اجتماعی را از نگاه داستانی به تصویر کشیده‌ است. نویسنده در کتاب گربه پایتخت به مضمون آشنایی در زندگی امروز شهری تاکید دارد و معتقد است، مشکلات شهرنشینی اجازه نمی‌دهد انسان‌ها به مسائل واقعی خود نگاه کنند، به همین دلیل، به سادگی از کنار واقعیت‌ها می‌گذرند.
نمای میانی:
سید هاشم حسینی متولد سال 1350 در تهران، یکی از چهره های فعال در حوزه داستان انقلاب اسلامی ایران است. وی در سال 1369 بعد از انصراف از رشته‌ تاریخ، به طور تجربی شروع به نوشتن کرد. از آثار داستانی او می توان به مجموعه داستان «یک رئیس جمهور استخدام می‌شود»(1381)، مجموعه داستان «خاک و سه داستان دیگر» (1385)؛ نامزد دریافت پنجمین دوره‌ جایزه ادبی اصفهان، رمان «زخم افغان»(1387)، رمان نوجوان «من و رضا و آیدین»(1387)، رمان «اشک آخر» تقدیر اولین جشن داستان انقلاب حوزه‌ هنری، رمان «گل سنگ» برگزیده دومین جشن داستان انقلاب حوزه هنری و رمان «من و رضا و آیدین» که برای سنین نوجوانان نوشته شده است.
نمای دور:
مریم ساحلی(کارشناس و منتقد کتاب): کتاب«گربه پایتخت» عنوان رمانی استعاری درباره بی تفاوتی انسان معاصر در جامعه شهری امروزی است که در آن، از زبان یک گربه که جنبه تمثیلی و استعاری دارد، به روزمرگی و بی تفاوتی آدم ها نسبت به همدیگر اشاره دارد. نویسنده با نگاهی به دنیای گربه‌ها به مشکلات انسان معاصر در فراز و نشیب زندگی شهری امروز می‌پردازد. زبان طنز این رمان از نقاط قوت آن است که مخاطبان را به خوبی با این اثر داستانی همراه می‌سازد. از کتاب: سکوت غریبی به محوطه ساختمان بزرگ حاکم بود. سکوت و آرامشی که چشم عسلی را ترغیب می کرد با سرعت و جزئت بیشتری به سطل های آشغال نزدیک شود. بار دیگر از دیوار بالا رفت و از میان میله ها گذشت و کمی جلوتر پایین پرید. حواسش جمع بود دامی برایش نگسترده باشند. شب قبل گربه دم کلفت را عصبانی کرده بود. ولی عجیب بود. هیچ گربه ای دیده نمی شد. حریصانه دوید به زیر اولین سطل آشغال. سینه اش به تندی می کوبید. دهانش بی اختیارش باز می ماند. از آن سوی ظرف بزگ خارج شد و به بالا نگاه کرد… (صفحه 52) از همین قلم: اشک آخر (سوره مهر)، بود و نبود (سوره مهر)، زخم افغان(سوره مهر)، قسمت دوم (سوره مهر)، گلسنگ(سوره مهر)، دختر کوهستان(سوره مهر)