برشی از کتاب بیشه های تمشک :
سالهاست که به جبرِ اختیار از بیشههای تمشک دور افتادهام، اما هرچه میگذرد در ذهنم تصویرِ پسرکی پررنگ و پررنگتر میشود که از بیشههای پیرامون شهر رهسپار خانه ی رؤیاهاست؛ با زمزمه ی کلماتی آبی که جوانههای نخستینِ شعر و شعورند، تابستانی گم شده، شهری گمتر و سایهروشنهایی که تا همیشه پیداست .
پنهان نمیکنم؛
این شعرها روزانههای همان پسرک بیشههاست ، نبشته به جوهری؛ آمیزه ی خون زخمها و شیره ی پرطراوت تمشک .
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.