غوغای غبار

او در این کتاب از جبهه های دفاع مقدس پلی به حج زده است چرا که در سفرش در نقاط مختلف قرابتی با سالهای دفاع مقدس پیدا میکند و در اصلً خود سفر هم عنایتی از همان سالها بوده است.گویا این سفر را تداعیکننده روزهای جبهه بوده است . حتی تاریخ عزیمتش هم نشانهای داشته است. بابایی در بحبوحه عملیات کربلای پنج در 22 آبان 65 از جبهه آمدم که زندگی مشترک تشکیل بدهد. در 22 آبان 87 هم به همراه همسرم عازم حج شده است.سفرنامه حج بابایی در « غوغای غبار» از مرداد 87 در تهران شروع می شود و تا آذر ماه همان سال در مکه ادامه پیدا می کند. گلعلی بابایی در جایی درباره اینکه چرا اسم این کتاب را « غوغای غبار» گذاشته گفته است:«در حین طواف و نیز حضور در مسجدالنبی احساس میکردم گم شدهای هستم در غبار.البته این شعر میرشکاک هم در اندیشهام بود که گفته: در تکاپوی سراغ بینشان معشوق خویش، جادهها خواندیم و غوغای غبار آموختیم.»
گزیده متن: این دره سنگی اقامتگاه اجباری بنی هاشم در سه ساله پایانی دوران سیزده ساله غربت اسلام در مکه ، همام محلی است که رسول خدا (ص) همراه یاران و خویشان مسلمان خود به مدت سه سال در محاصره کافران صاحب قدرت مکه و سران قبایل قریش قرار گرفت و با مشقت و رنج آن دوران را سپری کرد. صفحه 104 با سادات راه افتادیم سمت بازار بلازا تا مختصر ریالهای صعودی که در جیبمان سنگینی می کردن بریزیم توی دخلهای گل و گشاد تجار صعودی بازار بلازا یا همان پلازای آمریکایی که عرب صعودی بی بهره از حرف پ پارسی آن را بلازا می خواند و می نویسد پاساژی است بسیار شیک، در حد و اندازه معتبرترین فروشگاههای اروپایی که از جان آدمیزاد گرفته تا شیر مرغ، در آن یافت می شود. صفحه 64