قصه 83
قصه 83

10٪ تخفیف

بازگشت به محصولات
این داستان را نخوانید
این داستان را نخوانید

10٪ تخفیف

روزی مردی برخاست

10٪ تخفیف

آیت‏ الله محمود طالقانى در سال 1298 ه ش در طالقان به‏ دنیا آمد و در سال 1358 ه ش در گذشت. وى از رجال مشهور معاصر و یکى از مبارزان دوران پهلوى و از شخصیت هاى مؤثر در انقلاب‏ اسلامى 1357 است.

در انبار موجود نمی باشد

somdn_product_page
شناسه محصول: 9780444715562 دسته:
توضیحات

نمای نزدیک:برای نوشتن از مردی که در سرتاسر دوران حیاتش در راه رسیدن به حقیقت گام بر‌داشت و هرگز توقف و سکون را نشناخت، هیچ لحظه‌ای را نباید از قلم انداخت. باید ردّ پای او را در تمام جریان‌های بزرگ تاریخ معاصر دنبال کرد و تاریخ ایران اسلامی را از دریچه زندگی و مبارزات او نگریست. از این سبب محمدرضامحمدی پاشاک، در نگارش داستان زندگی طالقانی بزرگ، هیچ واقعه تاریخی را ناگفته نمی‌گذارد و سالشمار زندگی او را از تولد، تحصیل در مکتب‌خانه روستای گلیرد تا کسب درجه اجتهاد از محضر آیت‌الله اصفهانی و آیت‌الله حائری در قم، تشکیل کانون اسلام، همکاری با گروه‌های مبارز، پیوستن به نهضت مقاومت ملی، شرکت در قیام مردمی ۱۵ خرداد، انتشار اعلامیه معروف «دیکتاتور خون می‌ریزد!» و از آنجا تا پیروزی انقلاب اسلامی و سرانجام مرگ او، به شیوه‌ای خطی و با نثری روان و خواندنی بازگو روایت می‌کند.
پاشاک همه دوره‌های مختلف زندگی آن بزرگوار را به تفصیل و در فضایی میان واقعیت و خیال شرح می‌دهد. خواندن داستان زندگی مردی که خودش را پیش از آنکه یک سیاستمدار متعارف و معمول بداند، شاگرد کوچک مکتب قرآن می‌دانست به حیرت واداشتن روح است از نگریستن به مردی که امام خمینی (ره) از او با تعبیر «ابوذر زمان» یاد می‌کند.
نمای میانی: متولد‌‌ همان اقلیمی است که اغلب داستانهایش در آن می‌گذرد؛ ‌زاده ۱۳۳۹ در یکی ازروستاهای لاهیجان. همکاری‌اش با حوزه هنری به سال‌ها قبل بر می‌گردد. محمدرضامحمدی پاشاک روزنامه‌نگاری را نیز در صفحات مختلف روزنامه آفتابگردان تجربه کرده است. کتاب «از روزهای برفی» این نویسنده در جشنواره انتخاب کتاب سال کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برایش دیپلم افتخار به همراه آورد و «تل آتشین» برگزیده جشنواره پانزدهمین سال جنگ شد.
نمای دور:عباس شیبانی (از هم‌‌رزمان آیت‌الله طالقانی در زندان‌های دوران پهلوی): ما دو دوره با آقا (آیت‌الله طالقانی) زندانی بودیم. در دوره اول یعنی حدود سال ۱۳۴۲ بود که ایشان در زندان، کلاس درس تفسیر گذاشته بودند و تفسیر پرتوی از قرآن را می‌نوشتند و آقای سید محمدمهدی جعفری هم آن‌ها را تنظیم می‌کرد. روسای زندان، قاچاقچیان و جنایت‌کاران را با زندانیان دیگر یکی کردند تا از این راه ما را اذیت کنند. ولی کلاس‌های ایشان در روحیه آن‌ها خیلی اثر داشت.
در آن زمان ایشان و مهندس بازرگان به ۱۰ سال و من به شش سال زندان محکوم شدیم. محل دادگاه در پادگان عشرت آباد بود. هیأت رئیسه دادگاه، محترمانه رفتار می‌کردند. شبی که دادگاه رأی را اعلام کرد، ایشان سوره «والفجر» را خواندند و وقتی به افراد حاضر در دادگاه گفتند بایستید، همه در جای خود ایستاده و به چند آیه‌ای که ایشان از سوره فجر تفسیر می‌کردند، گوش دادند.
از کتاب:پسرعمو خواست گوسفندی قربانی کند. سید دستی به سر و گوش حیوان کشید و صورتش را بوسید و ر‌هایش کرد. از اهالی سراغ مدرسه را گرفت و جای دختران را خالی دید و آشفته شد و گفت: «کاری می‌کنید که فریاد بزنم. دختر و پسر میوه خداوندند، امانتند، ستم نکنید که گناه دارد. نگذارید این بندگان خدا از تحصیل محروم بمانند. یا دستشان را می‌گیرید و روانه مدرسه می‌کنید و یا ترک دیار می‌کنم. این‌ها نور چشم ما هستند.» مردم شرمنده شدند و دخترانشان را هم به مدرسه آوردند. صفحه ۱۰۳
از همین قلم:فصل کوچ چلچله (سوره‏ مهر) از روزهای برفی (سوره‏ مهر) خاطرات فاطمه آباد (سوره‏ مهر) وکلیم آمد (درچه)، پسران سفیدرود (کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان) زمانی برای ماندن (شاهد) شاه عباس (مدرسه) باغ زعفرانی (ستاره‌ها) سواران قلعه سفید (سروش)

توضیحات تکمیلی
رده سنی

بزرگسال

تعداد صفحه

233

ناشر

نویسنده

شابک

9780444715562

نوبت چاپ

ششم

نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “روزی مردی برخاست”