برشی از کتاب مدافعان حرم 6 جانا:
امان از روزی که به خانه می آمد و می دید فهمیه سرپاست و کار خانه کرده است. از نظر محرم فهیمه باید استراحت مطلق می کرد. نمی توانست ببیند فهیمه با آن حالش کار کند. فهیمه جرات نداشت ظرف بشورد، جارو کند و غذا بپزد. همه کارها را محرم انجام می داد.یک شب که از مهمانی برمی گشتند، دل دردی شدیدی گرفت و حالش بد شد. به خودش می پیچید و ناله می کرد. احساس بدی داشت. محرم دستپاچه شده بود. لباسش را به سرعت پوشید. اول رفتند دنبال مادر فهیمه بعد هم مطب دکتر. فهیمه که بد حال می شد، محرم تا چند روز حالش سر جایش نبود.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.