
35,000 تومان10٪ تخفیف31,500 تومان

40,000 تومان10٪ تخفیف36,000 تومان
مهربان تر از مادر
45,000 تومان10٪ تخفیف40,500 تومان
کتاب «مهربان تر از مادر» درباره بازدید دانش آموزان مدرسه از مسجد مقدس جمکران به مناسبت نیمه شعبان است. آن ها توسط “آقای جمالی” ـ دبیر خود ـ با چگونگی ساخته شدن مسجد و یکی از معجزاتی که در این مکان، رخ داده آشنا می شوند. در پایان داستان، نگارنده، وظایف ما را نسبت به امام زمان، خاطرنشان می سازد.
برشی از کتاب مهربان تر از مادر
جمعه بود و آفتاب، تازه نور طلاییش رو همه جا پخش کرده بود. سیامک و جواد که با هم توی یه محله و یه مدرسه بودن، همون اول صبح سر و کلّشون پیدا شد و با بچه های دیگه ی محله، شروع کردن به بازی.
بعد مدتی که سیامک و جواد از بازی کردن خسته شده بودن، جدول های کنار کوچه رو برای استراحت انتخاب کرده، باهم می گفتن و می خندیدن که یه دفعه مشتی غلام، پیرمرد بقّال سرمحله، از سر کوچه پیداش شد. تا به بچه ها رسید، جواد زود از سرِ جاش بلند شد و سلام کرد.
مشتی غلام هم بعد از جواب سلام، یه احوالپرسی گرمی با جواد کرد و آخرش هم گفت: إن شاءاللَّه خدا عاقبتت رو ختم به خیر کنه. جواد با خوشحالی از این احوالپرسی گفت: سیامک! این مشتی غلام خیلی با حاله، هر وقت می رَم مغازش، کلی با من میگه و می خنده، خیلی دوسش دارم.سیامک گفت: اتفاقاً من رو که اصلاً تحویل نمی گیره، نمی دونم چه هیزمِ تری بهش فروختم.
جواد: وقتی تو به مشتی غلام که پیر شده و احترامش واجبه، سلام نمی کنی، چطور انتظار داری تحویلت بگیره؟
سیامک: نه بابا! اون اصلاً به این چیزا کار نداره، با من یکی لج افتاده.
جواد: اشتباه می کنی پسر، می گی نه، بیا امتحان کنیم.
سیامک: چه جوری؟
جواد: مگه تو برای خرید به مغازش نمی ری؟
سیامک: خیلی کم.
جواد: خوب امروز که می خواهی خرید کنی، به مغازش برو و وقتی رسیدی داخل مغازه، سلام کن.
سیامک: اون خیلی مغروره و من از آدم های مغرور خوشم نمی یاد.
جواد: تو از کجا می گی اُون مغروره، بدون که اشتباه می کنی. – جواد! تو هم وقتی به یه چیزی گیر می دی دیگه ول کن نیستی.
– نشد دیگه، حالا یه امتحان کن، چیزی که اَزَت کم نمی شه.
چیزی به ظهر نمونده بود که مادر سیامک او رو صدا زد که بیاد و بره یه سطل ماست بگیره. جواد که موقعیت رو مناسب می دید به سیامک گفت: خوب شد، حالا برو مغازه مشتی غلام.
سیامک هم قبول کرد و از جواد خداحافظی کرد و برای خرید ماست به راه افتاد.
سیامک با این که رُوش نمی شد به کسی که تا حالا این همه او رو دیده و بهش سلام نکرده، سلام کنه، امّا دل رو به دریا زد و داخل مغازه شد. سَ سَلام مشتی غلام. یه سطل ماست می خواستم.
مشتی غلام: به به! سلام پسر گُل، آفتاب از کدوم طرف در اُومده، این دفعه یه سطل ماست همراه سلام خواستی. سیامک که جوابی نداشت، ترجیح داد سکوت کنه.
بیا عزیزم، این هم یه …..
وزن | 60 گرم |
---|---|
ناشر | |
نویسنده | |
قطع کتاب |
رقعی |
تعداد صفحه |
44 |
نوع جلد |
جلد معمولی |
سال انتشار |
1403 |
نوبت چاپ |
شانزدهم |
رده سنی |
بزرگسال |
زبان کتاب |
فارسی |
شابک |
9789648484366 |
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.
محصولات مشابه
انتظار از دیدگاه روایات اهل بیت (علیهم السلام)
13,000 تومان10٪ تخفیف11,700 تومان
چهل حدیث امام مهدی(عج) در کلام امیرالمؤمنین(ع)
2,000 تومان10٪ تخفیف1,800 تومان
ادعیه و زیارات امام زمان(عجلالله تعالیفرجه)
1,000 تومان10٪ تخفیف900 تومان
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.