کتاب پس منظورت چه بود
قصه های بابا لقمان 1: پس منظورت چه بود

10٪ تخفیف

بازگشت به محصولات
کتاب هیس خدا با من کار داره
هیس خدا با من کار داره

10٪ تخفیف

مشاهیر خندان: ابوعلی سینا

10٪ تخفیف

مجموعه مشاهیر خندان: ابوعلی سینا

خواندن ماجرای زندگی بزرگان علم و هنر، اغلب برای بچه‌ها کسل‌کننده است. مشاهیر خندان با زبان طنز این داستان‌ها را چنان خواندنی کرده است که به سختی می‌توان از آن‌ها دست کشید.

در انبار موجود نمی باشد

somdn_product_page
توضیحات

جوان ثروتمندی به نام عبدالله در بلخ زندگی می‌کرد. او فردی معمولی بود و به‌عنوان کارمند دولت در دربار سامانی استخدام شد و به بخارا رفت. او خیلی زود والی خورمیثن شد. یک روز در روستایی به نام افشنه که در اطراف بخارا بود در حال گشت و گذار چشمش به خانمی بسیار زیبا و برازنده افتاد. همان‌جا یکدل نه صد دل عاشق او شد.

کتاب در این مورد چیزی نگفته اما از شواهد و قراین برمی‌آید که او مثل همه عاشق‌ها از خورد وخوراک افتاد و حسابی لاغر شد. تا این‌که مادرش به خواستگاری این دختر زیبا که ستاره نام داشت رفت.

آن دو باهم ازدواج کردند و تا سالیان سال به خیروخوشی زندگی کردند. اما صبر کنید. بهتر است به عقب برگردیم. اولین اتفاقی که برای عبدالله افتاد این بود که دوباره چاق شد. کتاب‌ها چیزی در این مورد نگفته‌اند اما معلوم است وقتی کسی والی می‌شود، یک خانم زیبا که حتماً دست‌پخت خوبی دارد برایش آشپزی کند مگر می‌شود چاق نشود.

خلاصه این‌که هم چاق‌وچله شد و هم صاحب یک پسر شدکه اسمش را حسین گذاشتند.
حسین تا پنج‌سالگی در روستا بزرگ شد و کارش بازی با مرغ و خروس و گربه و بزغاله و بالا رفتن از درخت‌ها بود. در همین سال‌ها مادر حسین برای حسین یک برادر برایش آورد به اسم محمود که تا سالیان سال در کنارش بود.

وقتی حسین به مکتب‌خانه رفت تازه متوجه شدند او چه نابغه‌ای است. او آن‌قدر خوب مطالب را یاد می‌گرفت که دیگر کتاب‌های مکتب‌خانه جوابگویش نبود. برای همین به راسته کتاب‌فروش‌های شهر بخارا می‌رفت و کتاب تهیه می‌کرد. پدرش که هوش و استعداد این بچه نابغه را دید برایش معلم خصوصی گرفت. معلم‌های بزرگی که به او حکمت و فلسفه و حتی پزشکی یاد دادند.

حتماً تا حالا متوجه شده‌اید دارم درباره چه کسی صحبت می‌کنم بله درباره ابوعلی سینا.

او تا بیست‌سالگی در بخارا زندگی کرد اما به دلیل جنگ مجبور شد آن‌جا را ترک کند. خارج شدن از شهر بخارا همانا و شروع شدن سفر بزرگ ابوعلی سینا هم همان.

این کتاب ماجراهای سفر و زندگی پرماجرای ابوعلی سینا است.

ابوعلی سینا چهره‌ای شناخته‌شده نه‌تنها برای ایرانیان که حتی برای جهانیان است. حتماً می‌دانید که برای مدت ۷۰۰ سال کتاب‌های او در دانشگاهای بزرگ دنیا تدریس می‌شد.

به او لقب حکیم داده بودند. حکیم به کسی می‌گفتند که واجد همه دانش‌ها بود. بوعلی سینا هم این‌گونه بود. او علاوه بر این‌که در علوم آن زمان هم چون حکمت و فلسفه سرآمد بود، پزشک معروفی نیز بود.

امروزه اگر به مغازه‌های عطاری مراجعه کنید اغلب داروهایی را که او برای شفای بیماران توصیه کرده بود می‌بیند. نقش او در پزشکی قدیم که امروزه به‌عنوان طب سنتی از آن یاد می‌کنند بسیار پررنگ بوده و هست.

آشنا شدن کودکان و نوجوانان با چنین شخصیت‌هایی همیشه لازم است. خیلی از آن‌ها شاید مشاهیر بزرگ خود را نشناسند. خب آن‌ها که تقصیری ندارند یا بزرگ‌ترها چیزی به آن‌ها نگفته‌اند یا کتاب‌های که برای آن‌ها نوشت شده خیلی خوب نبوده.

حمید عبدالهیان در مجموعه مشاهیر خندان سعی کرده است نوجوانان را به شیوه‌ای متفاوت با بزرگان ایران زمین آشنا کند. او سراغ طنز رفته است. طنزی که خیلی هم امروزی است. او با استفاده از اصطلاحات امروزی نوجوانان را به گذشته می‌برد. مثلاً اصطلاح فرار مغزها را که امروزه خیلی باب است برای فرار ابوعلی سینا از شهر بخارا به‌کاربرده است.

این طنز نه‌تنها در متن که در تصاویر هم هست. کافی است به یکی از تصاویر نگاه کنید. مثلاً تصویر صفحه ۴۱؛ در این تصویر مریض‌ها پشت در مطب ابوعلی سینا به‌صف ایستاده‌اند حال و احوال هیچ‌کدام خوب نیست. اما یک نفر که جوانی چاق‌وچله هم هست با خوشحالی از در مطب بیرون آمده و دارد می‌دود.

خواندن سرگذشت مشاهیر بزرگ فقط برای این نیست که بفهمیم در کجا به دنیا آمدند و چکار کردند برای این است که تلاش و کوشش آن‌ها چراغ راه امروز ما باشد.

توضیحات تکمیلی
وزن 120 گرم
ناشر

نویسنده

قطع کتاب

رقعی

تعداد صفحه

138

نوع جلد

شومیز

سال انتشار

1403

نوبت چاپ

چهاردهم

رده سنی

نوجوان (ج – د)

شابک

987-964-7082-36-5

نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “مشاهیر خندان: ابوعلی سینا”