توضیحات
پرواز با پاراموتور را دوست دارم!
هر نوجوانی در زندگیش آروزهای بسیاری را در ذهن خودش دارد و برخی را بسیار جدی هم میپندارد و برای تحققش تلاش هم میکند. آرزوهایی که آینده را برای نوجوان میسازد. حالا فرض کنید در مسیر تحقق این آرزو، نوجوان ما باید دست به انتخابگری بزند و موقعیتهای مختلف را با توجه به آن آروزی اصلی سبک و سنگین کند و بعد مهمترینش را انتخاب کند، این است که نوجوانی و جوانی سن انتخابهای بزرگ است.
زمانی اراده و حواست نوجوان مورد امتحان قرار میگیرد که آروزی و خواسته نیرومندتری خودش را سر راه نوجوان بگذارد و او در یک دوراهی قرار بگیرد. انتخاب بین دو اتفاق خوب.
حالا اگر انتخاب دوم در رابطه با شخصی غیر از خودش باشد که دیگر تصمیم گرفتن سختتر هم میشود
عباس، پسر نوجوانی که در یک تعمیرگاه اتومبیل کار می کند، رویای پرواز با پاراموتور را دارد و برای رسیدن به آن تلاش می کند. تا اینکه شرایط او را با انتخابهای بزرگتری محک میزند.
«پرواز با پاراموتور را دوست دارم»، رمانی برای مخاطب نوجوان است که «علی آرمین» نویسنده آن و «محمرضا زرقان» هم تصویرسازی کار را به عهده داشته است. گفتنی است چندی پیش در جشنواره بین المللی اشراق نویسنده کتاب به عنوان نویسنده برگزیده انتخاب شد.
خبرگزاری فارس
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، رمان «پرواز با پاراموتور را دوست دارم» اثر علی آرمین از سوی نشر کتاب جمکران روانه بازار کتاب شد.
«پرواز با پاراموتور را دوست دارم»، رمانی برای مخاطب نوجوان است که «علی آرمین» نویسنده آن و «محمرضا زرقان» هم تصویرسازی کار را به عهده داشته است. گفتنی است چندی پیش در جشنواره بین المللی اشراق نویسنده کتاب به عنوان نویسنده برگزیده انتخاب شد.
انتشارات کتاب جمکران، چاپ اول این کتاب را در ۱۵۴ صفحه، در قطع رقعی با قیمت ۸۰۰۰ تومان منتشر کرده است که علاقهمندان میتوانند از طریق سایت کتابفروشی کتاب جمکران کتاب را با ۲۰ درصد تخفیف تهیه کنند.
برشی از کتاب:
ثریا توی اتاقش، پشتِ میز کوتاهی که ورقِ چوبیِ رویش باد کرده و شیارشیار شده بود، نشسته بود. اتاقی نه متری که یک طرفش رختخواب چیده بودند و طرف دیگرش چرخ خیاطیِ قدیمی مادرش بود. خم شده بود و چیزهایی م ینوشت. مادرش وارد اتاق شد:
– چه کار می کنی مامان؟
– ریاضی میخوانم.
مادر رفت در پستو. مقداری گندم از توی کیسه برداشت و بیرون
آمد. ثریا گفت:
– مامان! به بابا گفتی که عضویت کتابخانه ام تمام شده؟
می خواهم تمدیدش کنم.
– نه مامان، الآن که اصلا نمی شود حرفش را بزنی.
– چی شده؟
– خیر نبینند این ماشین های گشت؛ امروز یکیشان آقایت را گرفته و بعد هم یک جریم ه کَت و کلفت برایش نوشته.
آن میلیاردی ها را نمی توانند بگیرند به ما فقیر بیچاره ها زور
می گویند.
ثریا آهی کشید. مادر ادامه داد:
– حالا مامان، غصه نخور، بگذار تا یارانه ها را بریزند، آنوقت
برو پولش را بده…
نقد و بررسیها
There are no reviews yet!