مذاکره و صلح دو کلیدواژهای است که بعد از جنگ ۱۲ روزه با رژیم منحوس از زبان بعضی از مسئولین و برخی از مردم شنیده میشود. آیا الان زمان درستی برای مذاکره هست؟ اساسا در چه شرایطی باید با دشمن وارد مذاکره شد؟
توی این پست میخواهیم تاریخچهای مختصر از برخی مذاکرات و حتی صلحهایی که بین جبهه حق و باطل در طول تاریخ اتفاق افتاده را مرور کنیم.
۱. الگوهای موفق: صلح، تاکتیکی برای پیشبرد اهداف الهی
الف. صلح حدیبیه:
– نتیجه کوتاهمدت: امتیازات ظاهری به مشرکان (بازگشت مسلمانان مدینه در آن سال).
– نتیجه بلندمدت: پیروزی حق؛ زمینهسازی برای فتح مکه و گسترش اسلام.
– درس کلیدی: صلحِ ظاهراً نابرابر، اگر با فرمان الهی و برای اهداف بزرگتر باشد، میتواند ابزاری برای شکست نهایی باطل باشد.
ب. صلح امام حسن علیهالسلام با معاویه:
– نتیجه کوتاهمدت: جلوگیری از جنگ داخلی و حفظ هسته شیعیان.
– نتیجه بلندمدت: افشای چهره باطل (پیمانشکنی معاویه و شهادت امام حسن).
– درس کلیدی: صلح در شرایط ضعف اگر مبتنی بر مصلحتِ دین باشد، ضرورتی شرعی است؛ هرچند باطل از آن سوءاستفاده کند.
۲. الگوهای ناموفق: عدم پایبندی باطل به تعهدات
الف. پیمانشکنیهای مشرکان و اهل کتاب:
– نقض پیمانهای مدینه ازسوی یهودیان بنیقینقاع و بنینضیر (صدر اسلام).
– نتیجه: مداخله نظامی پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم و پیروزی حق.
– تحلیل: جبهه باطل همواره از صلح بهعنوان فرصتی برای توطئه استفاده میکند.
ب. صلحهای تحمیلی عصر استعمار:
– قراردادهای ننگین مانند «ترکمانچای»
– نتیجه: سلطه باطل (استعمار) بر جهان اسلام، تضعیف حکومتهای اسلامی.
– تحلیل: صلح از موضع ضعفِ جبهه حق، بدون پشتوانه الهی، به استثمار میانجامد.
۳. چالشهای معاصر: آزمونهای نوین
الف. مذاکرات با رژیم صهیونیستی:
– پیمان کمپ دیوید (۱۹۷۸) یا اسلو (۱۹۹۳).
– نتیجه: شکست جبهه حق (فلسطین)، گسترش شهرکسازی و تحکیم اشغال.
– علت: عدم توازن قوا، عدم التزام باطل به تعهدات، و دوری از اصول مقاومت.
– تحلیل: هرگونه صلح با دشمن غاصب، بدون تضمین حقوق الهی و انسانی، به تحکیم باطل میانجامد.
ب. مذاکرات هستهای ایران (برجام):
– ادعای جبهه حق: کاهش فشارها برای تقویت توان داخلی.
– نتیجه کوتاهمدت: کاهش محدودیتها.
– نتیجه بلندمدت: خروج یکجانبه آمریکا، تشدید تحریمها، و افشای عدم اعتمادپذیری جبهه باطل.
– تحلیل: تعامل با باطل تنها زمانی مفید است که ابزاری برای تقویت جبهه حق باشد، نه جایگزینِ عزت و استقلال.
جمعبندی:
– پیروزی نهایی با جبهه حق است، اما مسیر آن پرچالش است. تجربه تاریخ نشان میدهد باطل هرچند موقتاً پیشروی کند (مانند سلطه امویان یا استعمار)، اما پایدار نیست (سقوط امویان، شکست صلیبیون، افول استعمار).
– صلح ابزاری الهی است و اگر با حکمت، مصلحتسنجی و اطاعت از رهبری حق انجام شود (مانند حدیبیه)، به پیشبرد اهداف الهی کمک میکند.
– خطرهای اصلی:
– اعتماد به دشمن باطل (نقض تعهدات).
– صلح از موضع ضعف بدون برنامه تقویت داخلی.
– فراموشی اصول غیرقابلمذاکره (مانند عزت، عدالت، دفاع از مظلوم).
– درس کلیدی:
صلح با باطل تنها زمانی مشروع است که یا «فرمان الهی» باشد (مانند حدیبیه) یا «ضرورت شرعی» (مانند صلح امام حسن)؛ و هرگز بهمعنای به رسمیت شناختن ظلم یا تضعیف ایمان نیست. به بیان دیگر، تاریخ مذاکرات در اسلام ثابت میکند که پیروزی حق، در گرو صبر، حکمت، و وفاداری به اصول است، نه تسلیم دربرابر باطل.
دیدگاهتان را بنویسید