خشم رسول خدا(ص) را نمیشد دید مگر به ندرت.
اسامهبنزید اما معنای این خشم پیامبر را خوب میدانست. حالا ایستاده بود روبروی او و از ترس بر اندامش تسلط نداشت.
پیامبر(ص) سر بلند کرد و نگاه سنگیناش را به چشمهای او گره زد.
– دیگر این حرف را نزن!
پسر زید چند روز قبل شانه از زیر بار مسئولیت خالی کرده بود و در جواب علی(ع) گفته بود: «تو مولای من نیستی؛ مولای من پیامبر(ص) است.»
پیامبر پس از این توبیخ سخت حرفی به او زد که دیگر چنین رفتاری نکند. گفت: «بدان، هرکه من مولای اویم، علی نیز مولای اوست.»
برگرفته از کتاب مسیح اسلام
منابع اهل سنت: حسینی حنفی دمشقی، ابراهیم بن محمد ۱۱۲۰ ه، البیان والتعریف فی أسباب ورود الحدیث الشریف، تحقیق: سیف الدین الکاتب، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۱ ه، ج ۲، ص ۲۳۰
برای تهیه کتاب به سایت فروشگاهی انتشارات کتاب جمکران مراجعه کنید:
دیدگاهتان را بنویسید