,

سلسله نشست های نسیم انتظار جلسه اول با موضوع آیات مهدوی

نسیم انتظار بخش سوم

در نخستین جلسه‌ی سلسله‌نشست‌های «نسیم انتظار» با موضوع «آیات مهدوی»، حجت‌الاسلام شهبازیان ما را به تاملی ژرف در قرآن، نهج‌البلاغه و روایات کهن دعوت می‌کند؛ تلاشی برای احیای نگاه معرفتی به مهدویت، فراتر از کلیشه‌ها و سطحی‌نگری‌های رسانه‌ای. این نشست، گامی‌ست به‌سوی بازگشت به مطالعه‌ی عمیق، سنت اصیل و عقلانیت قرآنی، برای ساختن فهمی ریشه‌دار از حضور و انتظار.

صوت جلسه دوم نسیم انتظار با موضوع آیات مهدوی

اندیشکده مهدویت و انقلاب اسلامی آستان مقدس مسجد جمکران تقدیم می‌کند

جلسه اول سلسله نشست های نسیم انتظار

موضوع: آیات مهدوی

استاد حجت الاسلام و المسلمین شهبازیان

 دوشنبه ۵ خرداد ۱۴۰۴

روایتِ معنا؛ نگاهی قرآنی و معرفتی به مهدویت
در آستانه‌ی روز شهادت حضرت امام جواد علیه‌السلام، با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد، این جلسه را به ساحت اهل بیت و شهدای گران‌قدر تقدیم می‌داریم، به امید تعجیل در فرج نورانی امام عصر عجل الله تعالی فرجه.

در این جلسه، چهار محور محتوایی مورد بررسی قرار می‌گیرد:
۱. بازخوانی آیات مرتبط با مهدویت در قرآن کریم
۲. تأمل در خطب نهج‌البلاغه و بیانات امیرالمؤمنین علیه‌السلام پیرامون موعودباوری
۳. استخراج روایت‌های بنیادین از منابع کهن همچون کتاب الکافی و الغیبه‌ی مرحوم کلینی
۴. مرور بیانات معرفتی بزرگان دین، به‌ویژه مرحوم آیت‌الله بهجت در کتاب شریف حضرت حجت

این جلسه، گامی است برای تعمیق شناخت نسبت به مفهوم مهدویت؛ نه از دریچه‌ی جذابیت‌های بصری و رسانه‌ای، بلکه از مسیر عقلانیت قرآنی و سنت روایی.

ضمن احترام به دغدغه‌های مخاطبان عزیز، تلاش شده تا مباحث منسجم و تخصصی از دل منابع معتبر استخراج گردد؛ آن‌گونه که هم پاسخ‌گوی سؤالات باشد و هم راهی برای تبیین مفاهیم بنیادینِ حضور و انتظار.

هدف، هم‌افزایی فکری در پرتو سنت و اجتهاد است؛ و این آغاز راهی است برای گفتگوهای علمی‌تر و اثربخش‌تر در آینده‌ای نزدیک.

تأملی بر آسیب ساندویچی شدن مفاهیم دینی در رسانه‌های امروز

یکی از آسیب‌های جدی که در فضای فکری کشور مشاهده می‌شود، «ساندویچی شدن» یا لقمه‌ای شدن مفاهیم و مسائل بنیادین است. قطعاً شما هم شنیده‌اید که می‌گویند: «یک کلیپ کوتاه بسازید»، «یک دقیقه‌ای حرف‌تان را بزنید»، «مردم دیگر حوصله شنیدن صوت‌های ده‌دقیقه‌ای، فیلم‌های ربع‌ساعتی یا سخنرانی‌های طولانی را ندارند». این نگاه، به‌گمان بنده، یک آسیب فرهنگی جدی محسوب می‌شود. البته نمی‌توان نقش محتواهای کوتاه را انکار کرد؛ در شرایطی خاص، می‌توان با بلاغت، هنرمندی، و انتخاب درست، یک پیام مؤثر را در زمان اندک منتقل کرد. اما مشکل زمانی پدید می‌آید که همه ساختارهای آموزشی و فرهنگی را روی همین محور بچینیم. اگر قرار باشد پژوهش، مطالعه‌ی عمیق، تأمل، و گفت‌وگوهای ریشه‌ای کنار گذاشته شوند، و تنها تولید یک‌دقیقه‌ای‌ها مبنای ارتباط قرار گیرد، آن‌گاه عوارض بسیاری در فضای علمی و دینی شکل خواهد گرفت.

مشاهده می‌کنیم که افراد به‌تدریج از مطالعه‌ی کتاب‌ها فاصله گرفته‌اند؛ بی‌حوصلگی در استفاده از منابع لغوی نیز مشاهده می‌شود. به‌جای رجوع به کتاب‌های اصیل مانند «لسان العرب»، «العین»، یا «تاج‌العروس»، به «المنجد» بسنده می‌شود؛ که در گذشته برخی از بزرگان، حتی شهریه‌ی طلبه‌ای را که از روی این منبع ترجمه می‌کرد، قطع می‌نمودند.

این سبک زندگی علمی موجب شده که ما محتواهای آماده، یک‌دقیقه‌ای، و بررسی‌نشده را از فضای مجازی بگیریم، بی‌آن‌که راستی‌آزمایی یا تحلیل درستی صورت بگیرد. حتی در مناظرات فکری. سخن علمی و معتبر، پشتوانه‌ی ساعت‌ها مطالعه، بررسی، و اندیشه دارد. اگر گفت‌وگویی مانند بحث درباره‌ی حدیث وصیت در ده یا پانزده دقیقه مطرح می‌شود، نباید فراموش کنیم که این چکیده‌ی روزها و شاید ماه‌ها تأمل است. اگر مخاطب سؤالات جدیدی مطرح کند، باید بتوان با قدرت علمی پاسخ داد و این نیازمند صبر در مطالعه، حوصله در شنیدن، و تمرین در گفت‌وگو است.

ضرورت بازنگری در شیوه‌های آموزشی و احیای فرهنگ مطالعه

این مجموعه جلسات، ادامه‌ی همان مباحث پیشین نیست، بلکه رویکردی تازه و دقیق‌تر دارد؛ با صبوری علمی، نه لزوماً اجتهادی یا تخصص‌محور. من، با تمام محدودیت‌های علمی‌ام، تلاش دارم متنی از کتاب شریف «الکافی» را در محور شرح علامه مجلسی در «مرآة العقول» ارائه کنم؛ مسیری که نیاز به تورق، شناخت دقیق منابع، و حوصله در توضیح دارد.

از جمله مباحثی که طرح خواهد شد، تحلیل برخی آیات قرآن است که باید با دقت و تفصیل مورد بررسی قرار گیرد؛ و این مستلزم حوصله‌ای است که ما در فضای مطالعه کمتر به آن توجه می‌کنیم. تأکید بنده، بازگشت به مطالعه‌ی عمیق و دقیق است؛ نه اتکا به سبک‌های سطحی و کم‌عمق رایج در فضای رسانه‌ای.

مقام معظم رهبری در فرمایشی کلیدی تأکید دارند که:
«جای کتاب را هیچ چیز پر نمی‌کند. مردم باید به کتاب‌خوانی عادت کنند و کتاب باید وارد زندگی‌شان شود.»
ایشان همچنین یادآوری می‌کنند که:
«قرآن، نخستین و محوری‌ترین کتاب است و هیچ کتاب دینی جای آن را نمی‌گیرد.»
و نیز هشدار می‌دهند که:
«الهیات خود را از سایت‌ها، وبلاگ‌ها و برخی منابع ضعیف اخذ نکنید.»

این جلسات، دعوتی است برای بازگشت به منابع اصیل، به مطالعه‌ی صبورانه، و به شکل‌گیری زیربنای فکری از دل کتاب‌ها و متون معتبر. نه برای پر کردن زمان، بلکه برای پر کردن جان.

آسیب‌شناسی سطحی‌نگری مفاهیم

در جلسات گذشته که در خدمت عزیزان بودیم، مباحث را به‌صورت کلی مطرح می‌کردیم تا از دل نکات جسته و گریخته، زمینه‌ای برای کار فرهنگی فراهم شود. اما واقعیت این است که برای اثرگذاری واقعی و نجات دیگران، نمی‌توان با چند جمله ساندویچی یا لقمه‌ای پاسخ‌گو بود. کسانی که ارکان فکری این نظام را بنیان‌گذاری کردند، امروز هم آثارشان نیاز فکری ما را پاسخ می‌دهد؛ هنوز هم محتاج آثار شهید مطهری و مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی هستیم.

در اینجا لازم است نکته‌ای را مجدداً متذکر شوم: برخی عزیزان، خصوصاً طلاب جوان، عنوان می‌کنند که “مردم گرفتارند، اقتصادشان مشکل دارد، فرهنگشان در بحران است” و لذا وظیفه‌ی ما، حل این مسائل است. این نگاه صحیح است؛ اما ناقص. مقام معظم رهبری در کتاب «بدان ای یدک‌الله»، ضمن مرور دوران مبارزه با رژیم پهلوی، نقل می‌کنند که حتی در ایام تظاهرات و تحصن، مطالعه‌ی کتاب‌های فقهی و علمی را رها نمی‌کردند. ایشان و امثالشان هیچ‌گاه نگفتند چون کار زیاد است، پس رسائل و مکاسب و کفایه را کنار بگذاریم.

ما زمانی می‌توانیم بنیان‌گذار تفکری در جامعه باشیم که خودمان پایه‌ی علمی مستحکمی داشته باشیم و این جز با مطالعه، صبر، و دقت علمی حاصل نمی‌شود. این نکته‌ی کلیدی برای ادامه‌ی مباحث آینده است.

مرحوم علامه حسن‌زاده، الهی قمشه‌ای و بزرگان دیگر نیز همین مسیر را طی کرده‌اند؛ مطالعه‌ی مکرر و تمرکز روی منابع اصیل. مرحوم الهی قمشه‌ای مثلاً پس از یک دوره‌ی کامل از مجمع‌البیان، دوباره مرور می‌کردند تا مطالب برایشان جا بیفتد.

این سبک از آموزش، ریشه‌دار و منطقی است. حتی در مواردی مانند «کفایة‌الأصول» آخوند خراسانی، اگر با دقت کافی مطالعه کنیم، پاسخ بسیاری از شبهات مدرن مانند دیدگاه‌های هایدگر و گادامر در آن نهفته است فقط به‌روز نکرده‌ایم.

این میراث شیعه است؛ همان‌طور که مقام معظم رهبری بارها بر فقه جواهری و تفسیر تسنیم تأکید کرده‌اند و آن را افتخار شیعه می‌دانند. اگر به این مبانی توجه نکنیم، نتیجه‌اش گرفتار شدن در دام اندیشه‌های سطحی امثال علی یعقوبی، احمد اسماعیل بصری و دیگر مدعیانی‌ست که با ظاهری علمی و تحلیلی به تفسیر قرآن می‌پردازند.

پس لازم است یادآوری کنم که این مسیر، نیازمند حوصله، مطالعه‌ی مستمر، و عمق‌یابی علمی‌ست.

منابع و مسیر پیشنهادی در محورهای قرآنی و روایی مهدویت

در فضای بحث قرآنی، رویکرد ما بر اساس دسته‌بندی دقیق و استفاده از منابع معتبر خواهد بود. به‌ویژه در بررسی آیات مهدوی قرآن کریم، معیار اصلی ورود، تفسیرهای مستند و دسته‌بندی‌های تخصصی است. یکی از آثار قابل استفاده در این زمینه، کتاب «مهدی در قرآن» تألیف آقای سعید ابومعاش است که آیات مرتبط با مهدویت را از ابتدا تا انتهای قرآن، به صورت تفسیری و تأویلی استخراج کرده و در قالبی منظم ارائه داده‌اند. این کتاب می‌تواند پایه‌ای برای گفت‌وگو و بررسی علمی در جلسات باشد.

  • در حوزه روایات نیز، کتاب شریف «الکافی» و شرح گران‌سنگ آن توسط مرحوم علامه مجلسی در «مرآة‌العقول»، محور بحث خواهد بود.
  • در زمینه نهج‌البلاغه، تمرکز بر خود متن امیرالمؤمنین علیه‌السلام خواهد بود. افزون بر آن، جزوه‌ای کوچک از حضرت آیت‌الله دین‌پرور که سال‌ها پیش در مرکز آموزش نهج‌البلاغه منتشر شده قابل استفاده است. این اثر به محور امام مهدی در نهج‌البلاغه پرداخته و می‌تواند برای تکمیل مباحث به کار رود.

مقدمه‌ای بر فهم قرآنی در مسیر مهدویت

نگاه معرفتی به مقام و ویژگی‌های قرآن، از منظر خود قرآن

در نخستین نشست این سلسله مباحث، لازم است پیش از ورود به گفت‌وگوهای تفسیری، نگاهی معرفتی و تأملی به جایگاه قرآن داشته باشیم. هرچند همه‌ی ما تلاش کرده‌ایم در محضر قرآن باشیم و از آن بهره‌مند شویم، اما برای تبیین اهمیت آن، چند نکته را به عنوان تیمن و تبرک مرور می‌کنیم تا ان‌شاءالله در جلسات بعدی، اصل مباحث تفسیری را با عمق بیشتری دنبال کنیم.

مهم‌ترین ویژگی قرآن، «بیانی بودن آن از جانب خدای متعال» است. باید باور قلبی داشته باشیم که این کتاب، سخن مستقیم پروردگار با بندگانش است. در بسیاری از روایات، آمده که اگر انسان خواهان گفت‌وگو با خداست، کافی است به قرآن روی آورد کلام خداست و قانونی از جانب کسی که هیچ‌گاه در حکمت و علم دچار نقص یا انحراف نیست.

در سوره نمل، آیه ۶۰، آمده است:
«إن القرآن من لدن حکیم علیم»
خداوند به رسولش می‌فرماید که این قرآن از جانب من و از سرچشمه‌ی حکمت و علم برای تو القا شده است. به تعبیر مفسران، حکمت و علم در این آیه، صرف دانایی نیست؛ بلکه نوعی معرفت کامل، بی‌خلل، و سرشار از اثر است. یعنی اگر کسی به تدریج به دستورات قرآن عمل کند، هیچ‌گاه به انحراف یا پیامد منفی دچار نخواهد شد.

حضرت آیت‌الله جوادی آملی در درس‌های تفسیری خود، مفهوم «آویختن» را برای نزول قرآن به‌کار می‌برند: ریسمانی از آسمان، آویخته شده به زمین؛ تجلی حقیقتی از عالم عندالله، در قالب کلمات مخلوقی در دسترس ما.

در سوره زمر نیز تأکید شده:
«الله نزل أحسن الحدیث:»
یعنی خداست که بهترین سخن را نازل فرموده. این تعبیر، جایگاه خدایی قرآن را به شکل جدی بیان می‌کند و یادآور می‌شود که نباید از مفهوم توحیدی پشت این نزول به‌سادگی عبور کنیم.

سوره آل‌عمران، آیات ۱ تا ۳ نیز تأکیدی بر همین معنا دارد:
«الله لا إله إلا هو الحی القیوم… نزل علیک الکتاب بالحق»
زمانی که خداوند صفات خود را پیش از ذکر حکم بیان می‌کند، یعنی آن دستور، وابسته به آن صفات است. این کتاب، از سوی «حی» و «قیوم» نازل شده است زنده‌ای که پایدار و قیام‌کننده است.

مرحوم آیت‌الله فاطمی‌نیا نیز در مباحث اذکاری، توصیه داشتند به تکرار ذکر «یا حی یا قیوم و یا ذالجلال و الکرام»، خصوصاً پیش از نماز شب یا پس از نماز صبح، برای احیای قلب و علوم باطنی انسان.

با این نگاه، حتی خواندن قرآن بدون حفظ آن، اما با تأمل و فهم، می‌تواند انسان را به حی و قیوم شدن نزدیک کند یعنی زنده‌دلی و قوام‌بخشی وجود. حضرت امام خمینی نیز در توصیه‌های اخلاقی به فرزندشان احمد آقا، تأکید داشتند که حتی اگر حافظ قرآن هستی، حتماً از روی کتاب قرآن بخوان؛ چون این کلمات، جنس خاصی دارند جنس کلماتی که از «هو الحی القیوم» سرچشمه گرفته و سبب احیاء جان انسان می‌شوند.

پیوند قرآن و اهل بیت؛ مقدمه‌ای بر جایگاه امر الهی و ولایت تکوینی

معتقدیم که کلام اهل بیت علیهم السلام همان کلام قرآن است. این دو هم‌معنایند، همیشه همراهند و هیچ‌گاه از یکدیگر جدا نبوده‌اند. بنابراین، سخن اهل بیت همان سخن قرآن است.

  • در روایات شریفه نیز آمده که معصومین فرموده‌اند: «کلامکم نور»یعنی سخن شما نور است، از جانب پروردگار. این نور، توان زنده‌کردن دل‌های مرده را دارد. «رحم الله من أحیا أمرنا»خدا رحمت کند کسی را که امر ما را احیا کند. بنابراین، حدیث‌خوانی، تفکر در کلام اهل بیت و گفت‌وگوی علمی پیرامون آن، جزو احیاء امر اهل بیت است. و این احیاء، آرام‌آرام روح حیّ و قیوم را در وجود انسان جاری می‌سازد. منشأ این احیاء، اتصال به حقیقت الهی است.

نکته ای دیگر که در قرآن باید مورد تأمل قرار گیرد، تنزل قرآن از جانب خدای متعال از وادی امر است. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان روی واژه‌ی «امر» تأکید خاصی دارند. این واژه گاه به معنای شأن است، گاه به معنای فرمان در برابر نهی. اما آن‌چه در اینجا اهمیت دارد، پیوند این مفهوم با ولایت و تفوّق الهی است.

وقتی به کسی می‌گوییم “امر شما را اطاعت می‌کنم”، یعنی او را به‌مثابه‌ی ولی، صاحب اقتدار و مرتبه‌ای بالاتر پذیرفته‌ایم. در این نگاه، جهت سخن از پایین به بالا شکل می‌گیرد.

  • در قرآن آمده: «إذا قضی أمراً فإنما یقول له کن فیکون» وقتی خداوند اراده می‌کند، فقط کافی‌ست بگوید “باش”، و خواهد بود. این قدرت، در روایات به اهل بیت نیز نسبت داده شده. آن‌جا که آمده: «وجعلناهم أئمة یهدون بأمرنا»علامه طباطبایی تصریح می‌کنند که وادی امر، در اختیار اهل بیت علیهم السلام است چون این وادی، از ذات خداوند نشأت گرفته، مستقل و اصیل است، و به کسی تعلق نمی‌گیرد مگر به اذن الهی.

بر همین اساس، اهل بیت چون هم‌معنای قرآنند، در جایگاه امامت، از امر الهی بهره‌مندند. لذا تعریف امامت، تنها زعامت عمومی بر جامعه نیست؛ بلکه چیزی فراتر از آن است.

◾ در سوره دخان، آیات ۱ تا ۵، خداوند می‌فرماید:
«حم، والکتاب المبین، إنا أنزلناه فی لیلة مبارکة، إنا کنّا منذرین، فیها یفرَق کل أمرٍ حکیم»
از اینجا درمی‌یابیم که: ۱. قرآن در بهترین زمان (لیله مبارکه) نازل شده
۲. از جانب خداوند است، به‌صورت مستقیم
۳. حاوی امر حکیم الهی است؛ امری که به صورت تفصیلی از جانب خدا نازل شده

نتیجه آن‌که قرآن، نه فقط از حیّ و قیوم است، بلکه خود امر الهی است؛ حقیقتی که از “وادی امر” آمده و در اختیار پیامبر اسلام قرار گرفته تا به خلق ارائه شود. برخی بزرگان و عرفا معتقدند اگر کسی به حقیقت قرآن راه پیدا کند، احیاء قلب برای او دور از دسترس نخواهد بود.

در بیان برخی اهل معرفت، آمده که آن‌که “خاک را کیمیا کند”، همان کسی‌ست که به حقیقت قرآن دست یافته. برای نمونه، زهیر بن قین از عثمانی‌های مخالف امیرالمؤمنین بود، اما به‌یکباره زیر و رو شد. چرا؟ چون با تجلی اهل بیت، آن تحول درونی رخ داد. «جعلناهم أئمة یهدون بأمرنا» دقیقاً همین معنا را دارد: قرآن و اهل بیت، به‌مثابه یک حقیقتند؛ اهل بیت، کمال قرآن را در اختیار دارند و با آن، قدرت احیای دل‌ها را دارند.

علامه طباطبایی در این‌باره می‌فرمایند که امامت، صرفاً ریاست عمومی یا زعامت سیاسی نیست؛ بلکه اهل بیت، افزون بر زعامت دینی، از ولایت تکوینی نیز برخوردارند. یعنی می‌توانند در جان انسان تصرف کنند، تحول بیافرینند و مسیر کمال را برای او بگشایند. به چه دلیل؟ به دلیل قرآنی.

 در ادامه، خداوند می‌فرماید:
«کتب علی نفسه الرحمة»رحمت را بر خود واجب کرده؛
و می‌فرماید: «وأسبغ علیکم نعمَه»نعمتش را برای شما فراگیر خواهد ساخت.

این نعمات، تنها ظاهر زندگی را شامل نمی‌شود؛ بلکه هم عزت دنیوی، هم کمالات باطنی را دربرمی‌گیرد. انسان، در مسیر قرآن، به نقطه‌ای خواهد رسید که:
«إذا قضی أمراً، فإنما یقول له کن فیکون»
از اینجا می‌توان دریافت که اهل معرفت و آشنایان با حقیقت قرآن، از آن بهره‌مند شده، در دعا مستجاب، و در عمل اثرگذارند.

راه حل نجات از تاریکی های قیامت چیست؟

قرآن، نور هستی و راه‌نمای فتنه‌های آخرالزمان

یکی از مهم‌ترین تاکیدات قرآن، جمله‌ی شریف «اللّه نور السماوات و الأرض» است. نگاه ما به قرآن باید به گونه‌ای باشد که این حقیقت در فضای جامعه تزریق شود. متأسفانه امروز معامله‌ی ما با قرآن، معامله‌ی وقتِ اضافی‌ست: اگر فرصتی بود، می‌خوانم. اگر نه، باشد برای بعد. در حالی‌که قرآن، نور هستی‌ست، نه اضافه‌ای بر زندگی روزمره ما.

در آیات نور، خدای متعال مسیر قیامت را به عنوان پهنه‌ای تاریک معرفی کرده جایی که فقط معدود افرادی هستند که «یَسعى نُورُهُم بَین أیدیهِم»؛ یعنی نورشان از جلو روشنی می‌افکند. قرآن و اهل بیت علیهم‌السلام همان چراغ هدایت‌اند که بعد از مرگ روشن خواهند ماند. اما کسی که در دنیا بی‌قرآن و بی‌اهل بیت زندگی کرده باشد، در آن مسیرِ ظلمانی، بدون هیچ چراغی وارد خواهد شد؛ مسیر پر از چاله‌ها و خطرها. و این، خود جهنم است؛ نیازی نیست که جهنمی جداگانه خلق شود. فقدان نور کافی‌ست تا انسان را به پرتگاه بیندازد.

راه مقابله با این تاریکی‌ها، هم در قیامت و هم در فتنه‌های آخرالزمان، پیروی از قرآن است. چرا؟ چون به نور نیاز داریم. و نور کجاست؟ در کلام خداوند: «اللّه نور السماوات و الأرض». این نوری‌ست که از ذات حق سرچشمه گرفته و تجلی آن، در قالب قرآن به ما رسیده است. اهل بیت نیز چون کلام‌شان جز قرآن نیست، «کلامکم نور»، نورانی‌اند. آنان نیز از همین منبعِ نور بهره‌مندند.

◾ روایتی داریم که فرمود: «علیٌ مع الحق و الحق مع علی» یعنی علی با قرآن است، و قرآن با علی. در واقع، «القرآن معكم و أنتم مع القرآن»این دو، ذاتاً جداشدنی نیستند.

در آیه‌ی «وأشرقت الأرض بنور ربّها» نیز آمده که هنگام ظهور حضرت ولی‌عصر علیه‌السلام، زمین با نور پروردگارش روشن می‌شود. در روایت‌ها، مراد از این نور، امام زمان دانسته شده است. حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه، همان تربیت‌کننده‌ی بزرگ است که با ولایت تکوینی‌اش، نور را بر عالم می‌تاباند. همان‌طور که خورشید پشت ابر هست و دیده نمی‌شود اما روشنایی‌اش برقرار است، امام عصر در دوران غیبت نیز چنین نورانی‌ست.

برخی روایات می‌گویند که پس از ظهور، نیازی به نور خورشید نیست. این یک استعاره‌ست؛ یعنی با حضور حضرت، مسیر حرکت انسان‌ها چنان روشن می‌شود که دیگر سردرگمی، تاریکی و حیرت معنا ندارد. نورانیت حضرت، تکامل‌بخش راه هدایت است. «السلام علیك یا تالی كتاب الله و ترجمانه»زیرا اساس قرآن در آن دوران جلوه‌گر خواهد شد.

مرحوم آیت‌الله جوادی آملی می‌فرمودند که وقتی قرآن می‌فرماید «فَاسئَلوا»یا می‌گوید ملائکه در شب قدر فرود می‌آیند، این‌ها استعاره نیست؛ حقیقتی است که در عالم وجود دارد. اگر کسی در شب‌های قدر، سبحان‌الله و الحمدلله و لا إله إلا الله و الله‌اکبر را با خلوص، عدد مشخص و حضور قلب بگوید، در تجلی نور الهی غوطه‌ور خواهد شد.

نور قرآن، حقیقتی‌ست که تنها ظاهرش در خطوط مشکی دیده نمی‌شود؛ بلکه حجاب‌ها آن را پنهان کرده‌اند. اگر این حجاب‌ها کنار زده شوند، آنچه ظاهر می‌شود تجلی خداوند است.

در همین راستا، داستان مرحوم کربلایی کاظم ساروقی جای تأمل دارد. فردی بی‌سواد که حافظ کامل قرآن شد و تجلی نور الهی را در جانش تجربه کرد. آیت‌الله استادی در کتاب چهل مقاله بخشی از گزارش زندگی ایشان را آورده‌اند. پسر ایشان نیز در مصاحبه‌ای گفته بود که مقام معظم رهبری در ۱۷ یا ۱۸ سالگی، در مشهد با کربلایی کاظم دیدار داشته‌اند.

مرحوم نواب صفوی در آن دوره که کسروی‌گری و اهانت به اسلام رایج شده بود، از کربلایی کاظم به عنوان “معجزه‌ی متحرک” یاد می‌کرد و او را برای تبلیغ به شهرهای مختلف می‌برد. حتی برای اهل سنت، در کشورهایی مانند کویت، از کربلایی کاظم برای اثبات حقانیت تشیع بهره می‌گرفتند.

در آزمونی خاص، علما کتاب «مغنی» را مقابل او گذاشتند تا بخواند. او واژه‌ها را شناخت و تشخیص داد که کدام عبارت، از قرآن است و کدام نیست. وقتی پرسیدند “چطور متوجه می‌شوی؟” گفت: «آنچه از قرآن است، نور دارد. غیر از آن، تاریک است» این همان تعبیر اللّه نور السماوات و الأرض است. تجلی قرآن، حقیقتی نورانی‌ست.

امام خمینی نیز تأکید داشتند که حتی اگر حافظ قرآن هستید، حتماً باید از روی متن قرآن بخوانید؛ چون این متن، تجلی عینی نور الهی‌ست. ایشان فرمودند:«قرآن را مثل قبر تنگ و تاریک قرار ندهید»یعنی برخوردتان با قرآن نباید سطحی و بی‌تأمل باشد.

نور قرآن و حقیقت استغفار؛ جایگاه انسان در میان فرشتگان

به دوستان عزیز توصیه می‌کنیم، به‌جای پرداخت هزینه‌های گزاف برای بسته‌های دعایی مقابله با جن و انرژی‌های منفی، به نور واقعی روی آورند همان نوری که از کلام خداوند متعال ساطع شده است. به تعبیر زیبا و ژرفِ حافظ:
«دیو بگذار و بگریز از آن قوم که قرآن دارد.»
یعنی اگر با قرآن باشی، نیازی به طلسم، انگشتر و نسخه‌های تجاری نیست؛ چون «الله نور السماوات والارض»و قرآن، تجلی نور الهی در کلام است.

حضرت آیت‌الله جوادی آملی در درس‌هایشان فرمودند که فرشتگان الهی در دسته‌های مختلف مأموریت دارند برخی مأمور توفیق، برخی مأمور امر، و برخی مأمور مراقبت از انسان‌ها در برابر شیاطین. همان‌گونه که در قرآن آمده:
«يسبّحون بحمد ربّهم ويستغفرون لمن في الأرض» یعنی کارشان تسبیح و استغفار برای اهل زمین است.

مرحوم آیت‌الله بهجت هم در مواجهه با مشکلات مردم، همیشه می‌فرمودند:«استغفار، استغفار، استغفار» استغفاری که نه‌فقط ورد زبانی، بلکه اتصال روحی به خدای متعال است. بهترین زمان هم، بنابر توصیه‌ها، پس از نماز صبح و بین الطلوعین معرفی شده است.

آیت‌الله جوادی آملی بیان لطیفی دارند:
اگر شب هنگام به آسمان نگاه کنیم، اجرام آسمانی فراوان‌اند اما فقط ستارگان درخشنده دیده می‌شوند. زمین، برای فرشتگان آسمان، پهنه‌ای تاریک است. اگر خانه‌ای بر زمین بدرخشد، آن خانه با تلاوت قرآن است که دیده می‌شود؛ وگرنه در خاموشی کامل باقی خواهد ماند.
برای همین گفته شده: «بیوتکم بالتلاوة القرآن»  خانه‌هایتان را با قرآن نورانی کنید؛ «ولا تتخذوها قبوراً» و آن‌ها را همچون قبری تاریک نسازید.

بیان لطیف دیگری از ایشان: انسان‌ها باید «لیلة القدری»شوند، نه «لیلة القبری»قلب‌هایی که با قرآن می‌سوزند، نوری بر عالم می‌پراکنند. همان قلب‌هایی‌ که بوی عطرشان، فرشتگان را جذب می‌کند؛ مانند استشمام عطر گلاب در شب‌های قدر که در برخی روایات آمده است، حتی تأثیرات روحی و دفع شرور دارد.

اما اگر دل انسان به زباله‌دانی تبدیل شود، بی‌نور قرآن، پر از شبهه، هجوم تاریکی و اندیشه‌های ناسالم باشد درست مانند زباله‌های سوزان در شهر بوی نامطبوعش فرشتگان را فراری خواهد داد. پس انسان باید با نور قرآن، معطر شود؛ تا برای اهل آسمان شفاف و قابل توجه باشد. آن فرشتگانی که مأمور دعا کردن‌اند، آن حافظانی که «له حافظون»هستند، به خانه‌هایی توجه دارند که نور قرآن در آن‌ها جاری است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *