برشی از کتاب قصه ما مثل شد 1:
خربزه خان؟ آخر مگر چه فرقي دارد که آن مرد دلش نميخواهد حتي از دانههايش هم بگذرد، چند قصه آن طرفتر هم «خرماي فردا» را ميخوانيد و «خنده بادنجان» که خيلي شنيدني هستند و «آستيني که پلو ميخورد» و … همه مثلها جالبند؛ اما نميشود همه را يکي يکي تعريف کرد. خوب، چرا خودتان اين مثلهاي شيرين را نميخوانيد؟
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.