نمای میانی: از ۱۷ سالگی تا پایان سال ۱۳۶۷ شش بار به میدان جنگ رفته است. این مواجهه مستقیم با مهمترین حادثهی تاریخی پس از انقلاب، تکلیف او را که از نوجوانی عاشق نوشتن بوده، معلوم میکند؛ رحیم مخدومی، متولد ۱۳۴۵ در ورامین، میشود نویسنده دلسوز جنگ. از داستانهای متعددی که در این سالها نوشته، «جنگ پابرهنهها» منتخب دفاع مقدس بوده و «نرگس»، «مالک خیبر» و «پروانههای عرصه خبر» کتابهای برگزیده جشنواره کتاب معلم.
نمای دور:آیتالله سیدعلی خامنهای، رهبرمعظم انقلاب: السلام علیکم یا اولیاء الله و احبائه، السلام علیکم یا اصفیاءالله و خیرته، السلام علیکم یا انصاردین الله و اعوان ولیه …
ای آیتهای خدا، ای معجزههای ایمان، ای نشانههای تعالی جاودانه انسان …
ای گلهای محمدی که فساد و آلودگی جهان امروز نتوانست از شکوفایی بازداردتان، برقی شدید و دنیای تاریک را روشن کردید، حجتی شدید بر آن کوتاهنظران که بالندگی انسان الهی را در عصر تسلط مادیت ناممکن میدانستید، خاطره مسلمانان صدر اسلام را زنده کردید و صدق و اراده و فناء فی الله را حتی پیش از آنان به نمایش گذاشتید. آنان به نفس پیامبر و نزول پیاپی آیات قرآن دل را گرم و جان را تازه میکردند. اما شما چه؟ حقا خلوص و تقوا را مجسم کردید و برای آن امام بحق که مظهر خلوص و تقوا بود سربازانی شایسته شدید … سلام الله علیه و علیکم هنیئا لکم رحمئ ربکم.
از کتاب: فرماندهای که همراهش آمده بودیم، ما را میان یک رودخانه کوچک فصلی،که حدود صد الی دویست متر با دشمن فاصله داشت، متوقف کرد و گفت: «برادران تجهیزاتشان را چک کنند و حتماً افراد کمکی همراهشان باشند، در غیر این صورت همین جا بمانند.» با این حرف، من مجبور شدم که همان جا در کنار رزمندگان دیگر بمانم. در مدت یکی دو ساعتی که آنجا بودم، تعداد زیادی از اطرافیانم شهید شدند.صفحه 69
از همین قلم:نرگس (سوره مهر) معلم فراری (سوره مهر) خوابها و خاطرهها (سوره مهر) چه کسی ماشه را خواهد کشید (سوره مهر) یک آسمان هیاهو (سوره مهر) جنگ پابرهنهها (سوره مهر) وقتی پرده کنار رفت (شاهد) لوطی وآتش (صریر) و …


فرمانده من
نمای نزدیک:خاطرات این کتاب، همگی به شکلی قصوی و روایی نوشته شدهاند تا برای مخاطب، خواندنی و لذتبخش باشند. خاطره اول با نام «من روز عاشورا برمیگردم » نوشته رحیم مخدومی درباره رشادت ها و از خودگذشتگی فرماندهای آذری زبان است به نام مدنی. دومین خاطره به نام «شب هور » نوشته احمد کاوری روایتی است کوتاه از سیدعلیرضا قوام، معاون گردان نوح از لشکر بیست و یکم امام رضا(ع). خاطره سوم که جذابیت و کشمکش ویژهای دارد «رمز یا زهرا (س)» نام دارد و در آن، داوود امیریان از حاج حسین سخن میگوید که یکی از فرماندهان جنگ است . «فستیوال انفجار و گلوله» به قلم علیاکبر خاوری نژاد به گوشه کوتاهی از جوانمردی و بزرگمنشی سروان محمودیان میپردازد. شهید علی غفاری شخصیت اصلی خاطره پنجم کتاب با نام «مثل گل سرخ» است که توسط حسن گلچین به نگارش درآمده. این خاطره تعلیق و هیجان درخوری دارد. «عقد آسمانی» نوشته هادی جمشیدیان، صحنهای دیگر از جنگ را در کردستان به تصویر میکشد. خاطره پایانی کتاب با نام «مسیح کردستان» نوشته عباس پاسیار و درباره شهید بروجردی است.
صداقت و حقیقی بودن این خاطرات سبب میشود تا مخاطب با آنها احساس همذات پنداری داشته باشد.
قطع کتاب |
رقعی |
---|---|
رده سنی |
بزرگسال |
تعداد صفحه |
104 |
ناشر | |
شابک |
9789645061782 |
نوبت چاپ |
شصت و شش |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.