گزیده متن کتاب «آفتاب غریب»:
پسر پیامبر
پِهِنش را میبردند برای تبرک. میگفتند بوی مشک و عنبر میدهد. شتر را که میکشتند کار تمام بود و تکلیف جنگ هم مشخص. علی نیزه را داد دست محمد بن حنفیه، دلاور عرب بود. رفت تا نزدیک شتر؛ ولی نتوانست بکشدش. برگشت پیش پدر. علی نیزه را گرفت. داد دست حسن. صدای لشکر که بلند شد فهمیدند شتر عایشه کشته شده. صورت محمد قرمز شده بود . از پدرخجالت میکشید. علی آمد جلو، سرمحمد را گرفت بالا:
(محمدم شرمنده نباش . تو پسر منی؛ ولی حسن پسر پیامبراست.)
از دیگر کتابهای این مجموعه میتوان به «تا همیشه آفتاب»؛ برشهایی کوتاه از زندگی و زمانه امام زمان(ع) بهقلم فرشته سعیدی؛ «آفتاب بر نی»؛ روایت داستانی از زندگانی امامحسین(ع) بهقلم زینب عطایی، «آفتاب در محراب»؛ روایت داستانی از زندگانی امامعلی(ع) و «آفتاب دانش»؛ روایت داستانی از زندگانی امام محمد باقر(ع) بهقلم بهزاد دانشگر؛ «مادر آفتاب»؛ روایتی داستانی از زندگی حضرت فاطمهزهرا(س) بهقلم مهرالسادات معرکنژاد و «به شرط آفتاب»؛ روایتی از زندگی و زمانه امام رضا(ع) بهقلم لیلا شمس اشاره نمود که در قالب مجموعه «چهارده خورشید، یک آفتاب» از سوی انتشارات شهید کاظمی چاپ و منتشر شده است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.