مجموعه داستانک های آستین های خالی محصول مطالعه آثار فراوانی است که با عنوان ادبیات پایداری عرضه شده وگاه، حاصل مشاهدات عینی نویسنده در هنگامۀ دفاع مقدس و نیز حضور در جمع خانواده های شهدا و جانبازان گرانقدر جنگ تحمیلی است و بیشتر به نیت دل نوشته ای شخصی واگویه شده است. اگرچه همچنان آنها به عنوان الگویی مسلم برای حاضران و آیندگان، در جمع ما میدرخشند، اما هنوز ناگفتههای فراوانی از حماسه سازان هشت سال دفاع مقدس باقی مانده که باید با همت همۀ اهالی فرهنگ و ادب و هنر به خلق آثار ارزشمند بیشتری در این حیطه پرداخت.
بعله
–دوشیره مکرمه سمیه کاظمی، وکیلم؟
– با اجازه بابای عزیزم، بعله!
آنگاه، نگاهش به یک جفت پلاک و قاب عکس پدر، مات ماند.
کفترباز
آن روز، همه تشیع کنندگان شاهد کبوترهایی بودند که یهو در آسمان ظاهر شدند و بالای تابوت بال بال می زدند. حتی وقتی قبرستان را ترک کردند، پرنده ها باقی ماندند و خاک مزار را توک می زدند و بغ بغو سر می دادند…
درست، از همان روزی که غلام سیاه رفته بود سربازی، کفترهایش پخش و پلا شده بودند تا آن روز…
ارثیه
همه سهم ملاخدیجه از شوهرش، یک پلاک بود و دو استخوان
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.